نام : کتاب احسان المحسن بإحسان خاتم الانبیاء
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 6

ذکر چیست؟

ذکر چیست؟
*فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ (152). (سوره بقره آیه 152)
پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم. مرا سپاس گوييد و ناسپاسى من مكنيد.*
تفسير الآلوسي:
*{ فاذكرونى } بالطاعة قلباً وقالباً فيعم الذكر باللسان والقلب والجوارح، فالأول: كما في «المنتخب» الحمد والتسبيح والتحميد وقراءة كتاب الله تعالى والثاني: الفكر في الدلائل الدالة على التكاليف والوعد والوعيد وفي الصفات الإلهية والأسرار الربانية. والثالث: استغراق الجوارح في الأعمال المأمور بها خالية عن الأعمال المنهي عنها ولكون الصلاة مشتملة على هذه الثلاثة سماها الله تعالى ذكراً في قوله: { فاسعوا إلى ذِكْرِ الله } [ الجمعة : 9 ] (سوره بقره ذیل آیه 152)
{ فاذكرونى } يعني ذكر كنيد با قلب و قالب پس عام است به ذكر با زبان و با قلب و ذكر با اعضاي ديگر بدن. اولي (زباني): همچنان كه در المنتخب (اسم كتاب)آمده است: حمد است و تسبيح و قرائت كلام الله و دومي (قلبي): فكر كردن بر دليل هايي كه دلالت دارند بر تكاليف الهي و وعده و وعيد الهي و در صفات الهي و اسرار الهي. و سومي (فعل جوارح): غرق شدن در انجام اعمالي كه به انجام آن امر شده ايم و خالي كردن اعضاء از افعالي كه از آن نهي شده ايم. بخاطر شامل بودن نماز بر هر سه ذكر (قلبي، زباني و فعل اعضاء)، الله تعالي نماز را ذكر ناميد در {فاسعوا إلى ذِكْرِ الله} بشتابيد به سوي ذكر الله ﷻ .*
تفسير الرازی:
*اعلم أن الله تعالى كلفنا في هذه الآية بأمرين: الذكر، والشكر 
أما الذكر فقد يكون باللسان، وقد يكون بالقلب، وقد يكون بالجوارح، فذكرهم إياه باللسان أن يحمدوه ويسبحوه ويمجدوه ويقرؤا كتابه.
وذكرهم إياه بقلوبهم على ثلاثة أنواع. 
أحدها: أن يتفكروا في الدلائل الدالة على ذاته وصفاته، ويتفكروا في الجواب عن الشبهة القادحة في تلك الدلائل.
وثانيها: أن يتفكروا في الدلائل الدالة على كيفية تكاليفه وأحكامه وأوامره ونواهيه ووعده ووعيده، فإذا عرفوا كيفية التكليف وعرفوا ما في الفعل من الوعد، وفي الترك من الوعيد سهل فعله عليهم.
 وثالثها: أن يتفكروا في أسرار مخلوقات الله تعالى حتى تصير كل ذرة من ذرات المخلوقات كالمرآة المجلوة المحاذية لعالم القدس، فإذا نظر العبد إليها انعكس شعاع بصره منها إلى عالم الجلال وهذا المقام مقام لا نهاية له.
أما ذكرهم إياه تعالى بجوارحهم، فهو أن تكون جوارحهم مستغرقة في الأعمال التي أمروا بها، وخالية عن الأعمال التي نهوا عنها. (سوره بقره ذیل آیه 152)
بدان كه الله تعالي در اين آيه ما را به دو چيز امر كرد:1) ذكر. 2) شكر.
اما ذكر با زبان است و با قلب و با اعضاي بدن. ذكر زباني: وي (تعالي) را حمد و سپاس گويند و تسبيح (تنزيه به پاكي از هر چه كه پاك دانستن الله ﷻ از آن لازم است، ياد كردن) و تمجيد كنند وي تعالي را (به بزرگي ياد كردن) و خواندن كتاب الله مي باشد.
ذكر قلبي سه نوع است:
1) فكر در دلائل داله بر ذات و صفات الله ﷻ و اينكه به يافتن جواب از شبهه اي كه بر دلائل وارد شود فكر كنند.
2) فكر كردن در دلائل دالّه بر تكاليف و احكام و اوامر و نواهي و وعده و وعيد، پس وقتي كه كيفيّت تكليف را شناخت و دانست كه در فعل آنچه به انجام آن مأمور شده، چه چيز در انتظار وي از ثواب مي باشد، و دانست كه در انجام منهيّات چه عذابي در انتظار وي است (که با دانستن اینها) انجام مأمور و ترك منهي بر وي (مكلّف) آسان مي شود.
3) اينكه فكر كند در اسرار نهفته در مخلوقات الله ﷻ تا هر ذره از عالم به آيينه اي مبدّل شود كه جلوه گاه عالم قدس شود. وقتي بنده اي به مخلوق نظر انداخت چشم وي از آنجا به عالم جلال (تعالي) پركشد و اين مقامي است كه آن را نهايتي نيست.
اما ذكر اعضاي بدن اين است که تمام بدن مشغول انجام اوامر الله ﷻ باشد و از نواهي وي تعالي خالي باشد.*
و دیگر تفاسیر که بیشتر آنها شرایط ذکر را در ذیل این آیه آورده اند.
همان گونه که می بینید ذکر یعنی یاد الله ﷻ با زبان و قلب و جوارح انسان می باشد و در این گروه نماز، اسماء الحسنی، لا اله الا الله، زکات، حج، روزه، ذکر می باشند و لاغیر.
در این میان این گروهها با خواندن شعر و جایز دانستن خواندن آن بصورت بلند و ترک گفته های قرآن کریم و رسول الله ﷺ و صحابه(رض)  و امامان مذاهب  (رض)و به رقص در آمدن در این مواقع لكه ي ننگي ديگر بر ساحت مقدس اسلام وارد مي آورند.
این گروه ها در استدلال خود برای شعر خواندن با صدای بلند و رقص کردن با شعر این را می آورند که هر عملی که الله ﷻ را به یاد بیاورد ذکر می باشد (ما اذکاری را که علماء آن را شرعی می دانند، آوردیم). و آیا این درست است؟ من می خواهم برای اینکه یاد الله ﷻ را بکنم ترانه گوش کنم چون با سوزناکی تمام می خواند و الله ﷻ را بیشتر به یاد می آورد! یا اگر بگویند ساز و آواز در اسلام مکروه تحریمی است من ترانه های کسانی را گوش می کنم که ساز و آواز ندارند! اگر این اعمال نیز ذکر باشند پس گفته ی این آیه چه می شود: 
*وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (6). (سوره لقمان آیه 6)
و برخی مردم کسانی اند که سخن بیهوده را خریدارند تا مردم را بی هیچ دانشی از راه الله ﷻ گمراه کنند و راه الله ﷻ را ریشخند گیرند، برای آنان عذابی خوار کننده خواهد بود.*
و چه كسي گفته است كه با شعر و آواز به ياد الله ﷻ مي اُفتد. اگر چنين بود رقّاصه ها و آواز خوان ها بر ذاكر ترين الله ﷻ مي بودند. و حقيقت عكس اين را مي گويد؛ زيرا ائمه و صحابه (رض) آن را از بدع مي دانسته اند همچنان كه سابقاً گذشت.
اگر این اعمال که انسان را به شیطان نزدیکتر می کند ذکر باشند پس هر عمل خلاف شرعی را انجام می دهند و آن کار را با پوشش اسلام وجهه ی شرعی می دهند. آیا حضرت محمّد ﷺ در این چنین مجلس ها شرکت می کردند و جایگاه شعرا در اسلام چگونه است؟ مگر نه این که شعرا را به جهنّم بشارت می دهد جز آنها که توبه کنند و راه راست را بگیرند.
*وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (224). (سوره الشعراء آیه 224)
و شاعران پيروى مي كنند ايشان را گمراهان*
این گروه ها با جمع شدن در مسجدها و مجالس به خواندن شعر می پردازند و با صدای خوش به جای اینکه قرآن را تلاوت کنند برای گرمی مجلس غزل می سرایند حال شما قضاوت کنید، آیا این از اسلام است؟
مسجد مکان عبادت الله ﷻ است و نگه داشتن ادب در آن لازم است.
*وقال مسدد: حدثنا يحيى، عن شعبة، ثنا أبو إسحاق، عن عمرو بن ميمون، عن أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم قالوا: إن « المساجد بيوت الله في الأرض». (مصنف ابن ابی شیبه ج8 ص172 - جامع المسانید و المراسیل ج14ص182)
رسول الله ﷺ : مساجد خانه های الله ﷻ در زمین هستند.*
*لاَ تَتَّـخِذُوا الـمَسَاجِدَ طُرُقاً إِلاَّ لِذِكْرٍ أَوْ صَلاَةٍ (طب) عن ابن عمر. (الفتح الکبیر ج3ص314 - جامع المسانید و المراسیل ج8ص147 - معجم الطبرانی الکبیر ج12ص314 - مجمع الزوائد ج2ص138)
رسول الله ﷺ : مساجد را راه عبور و مرور نگيريد مگر براي نماز وذكر (يعني مسجد راهي براي گذر نيست بلكه براي ذكر و نماز مي باشد).*
*عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: نَهى رَسُولُ اللَّهِ عَنِ الْبَيْعِ وَ الاِبْتِيَاعِ وَعَنْ تَنَاشُدِ الأَشْعَارِ فِي الْمَسَاجِدِ. (سنن ابن ماجه ج1ص247- مسنداحمد ج4ص456- سنن الترمذي ج2ص239- سنن الكبري للبيهقي ج13ص148- المستدرك علي الصحيحين ج4ص418 - مسند الشاميين ج2ص330 - صحيح ابن خزيمه ج3ص158- معجم الطبراني ج 3ص204 - سنن النسائي ج1ص262)
رَسُولُ اللَّه ﷺ نهي كردند از خريد و فروش و خواندن شعر در مساجد.*
*عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ،: قَالَ رَسُولُ الله: «إِذَا اتُّخِذَ الفَيْءُ دُوَلاً، وَالأمَانَةُ مَغْنَمَا، وَالزَّكَاةُ، مَغْرَماً، وَتُعُلِّمَ لِغَيْرِ الدِّينِ، وَأَطَاعَ الرَّجُلُ امرأَتَهُ، وَعَقَّ أُمَّهُ وَأَدْنَى صَدِيقَهُ وَأَقْصَى أَبَاهُ، وَظَهَرَتِ الأصْوَاتُ في المَسَاجِدِ، وَسَادَ الْقَبِيلَةَ فَاسِقُهُمْ، وَكَانَ زَعِيمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ، وَأُكْرِمَ الرَّجُلُ مَخَافَةَ شَرِّهِ، وَظَهَرَتْ القَيْنَاتُ وَالمَعَازِفُ، وَشُرِبَتِ الْخُمُورُ، وَلَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الأُمَّةِ أَوَّلَهَا فَلْيَرْتَقِبُوا عِنْدَ ذلِكَ رِيحاً حَمْرَاءَ وَزَلْزَلَةً وَخَسْفاً ومَسْخاً وَقَذْفاً، وَآيَاتٍ تَتَابَعُ كَنِظَامٍ بَالٍ قُطعَ سِلْكُهُ فَتَتَابَعَ». (سنن الترمذي ج6ص385 - جامع المسانيد و المراسيل ج1ص144- المسند الجامع كتاب الفتن – مشكاة المصابیح ج3ص169- مجمع الزوائد ج7ص626)
رَسُولُ الله ﷺ می گویند: وقتي مال غنيمت را دولت حساب كرده شد (تقسيم كرده نشود و بر مردم ندهند) و امانت را مال غنيمت (مانند اينكه آن را از كفّار به غنيمت گرفته باشند و مال خود بدانند) و زكات را غرامت دانسته شد (تاوان حساب شود نه عبادت و ذخيره ی آخرت) و علم (دين) آموخته شود، نه براي دين و مرد از زنش اطاعت كند و مادرش وي را عاق كند (نارضايتي مادر از وي) و دوست وي به وي نزديك و پدرش از وي دور شود و صدا ها در مساجد آشكار شود و فاسق بر قوم سيادت كند و كفيل قوم پست ترين آنها باشد و كسي را بخاطر ترس از شرّش احترام كرده شود و آوازه خوانان و آلات لهو آشكار كرده شود و خمر نوشيده شود و آخر امّت، اول امّت (سابقين اسلام) را لعن كنند؛ پس در آن زمان انتظار بكشيد بادي قرمز را و زلزله را و خسف (زمين فرو بردن = رانش زمين) و مسخ (تبديل از صورت انسان به صورتي غير آن) و قذف (بارش سنگ) و ديگر علامات در پي هم خواهد آمد، مثل رشته اي كهنه كه وقتي پاره شود بقيه هم پشت سر هم مي آيند.*
*أخبرنا علي بن عبدان، أنا أحمد بن عبيد، أنا تمتام، حدثني محمد بن أبي بكر المقدمي، أنا عمر بن علي بن مقدم، أنا محمد بن عبد الله بن المهاجر، عن زفر بن وثيمة، عن حكيم بن حزام، قال: « نهى رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يستقاد في المساجد، وأن تنشد فيه الأشعار، أو تقام فيها الحدود ». (السنن الصغری للبیهقی باب ما یستحب للقاضی - صحیح ابن خزیمه ج3ص158 - مسند الامام احمد ج4ص456)
رسول الله ﷺ نهي كردند از قصاص در مساجد و از خواندن شعر در آن و از اقامه حدود در آن.*
*وَعَنْ مَكْحُولٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: قالَ رَجُلٌ: مَتَى قِيَامُ السَّاعَةِ يَا رسُولَ اللَّهِ؟ قالَ: «مَا المَسْؤُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، وَلكِنْ لَهَا أَشْرَاطٌ وتَقَارُبُ أَسْوَاقٍ». قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ وَمَا تَقَارُبُ أَسْوَاقِهَا؟ قالَ: «كَسَادُهَا، وَمَطَرٌ وَلاَ نَبَاتَ، وَأَنْ تَفْشُوَ الْغِيبَةُ وَتَكْثُرَ أَوْلاَدُ الْبَغِيَّةِ، وَأَنْ يُعَظَّمَ رَبُّ المَالِ، وَأَنْ تَعْلُوَ أَصْوَاتُ الْفَسَقَةِ فِي المَسَاجِدِ، وَأَنْ يَظْهَرَ أَهْلُ المُنْكَرِ عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ»، قالَ رَجُلٌ: فَمَا تَأْمُرُنِي؟ قالَ: «فِرَّ بِدِينِكَ وَكُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلاَسِ بَيْتِكَ». رواه ابن أبي الدنيا هكذا مرسلاً. (الترغیب و الترهیب ج3ص297 - غذاء الالباب شرح منظومة الآداب ج2ص365 - حلیة الاولیاء ج3ص406)
مردي از رسول الله ﷺ پرسيد كه قيامت كي است؟ رسول الله ﷺ : جواب دادند: مسئول (سؤال شونده) از سؤال كننده عالم تر نيست (وقت آن را من هم مثل تو نمي دانم) ولي قيامت داراي علاماتي مي باشد و نزديكي بازارها. گفتند نزديكي بازارها يعني چه؟
گفتند: كساد شدن آنها، زياد شدن ولد زنا و تعظيم شدن صاحب مال (اشخاص بخاطر مالشان احترام كرده مي شوند) و در مساجد صداهاي فاسقان بالا رود و اينكه اهل باطل بر اهل حقّ غالب شوند. مرد گفت مرا به چه امر مي كني؟ (من بايد در آن موقع چه كار كنم؟)
جواب دادند: دينت را بردار و فرار كن. و مانند بساط خانه ات باش (همچنان كه بساط خانه هميشه در خانه مي ماند و بيرون نمي آيد. پس وي را نیز به خانه نشيني امر مي كند).*
آیا افعال این گروهها با این احادیث رسول اللهﷺ  موافق است؟ آیا آنها به گفته های ایشان عمل می کنند؟ کسانی که در میان آنها از افراد این گروه ها هست، حتماً دیده اند و می بینند که این گروهها در مساجد با سر و صدای بلند، کاملاً مخالف این حدیث ها و مخالف قرآن و سنّت رسول الله ﷺ عمل می کنند و شعر مي خوانند و آن را ذكر الله ﷻ مي دانند.
کسانی که خود را از مذهب امام اعظم (رض) می دانند هیچ دلیلی برای ذکر جهر ندارند؛ زیرا امام ابوحنیفه (رض) با ذکر جهر مخالف اند به دلیل این آیه ی قرآنی: *وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآَصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ (205). (سوره اعراف آیه 205)
و ياد كن پروردگار خود را در ضمير خود به زارى و ترس كارى و ياد كن پروردگار خود را بكلام پست‏تر از بلند آوازى بامداد و شبانگاه، و مباش از غافلان.* و دیگر مذاهب نیز با این امر مخالف اند.
و این آیه نیز در این باره آمده است: 
*ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ (55). (سوره اعراف آیه 55)
پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد، زيرا او متجاوزان سركش را دوست ندارد.*
و کسانی که مذهب حنفی دارند و همچنین سایر مذاهب، ولی قول استاد یا پیر خود را بر قول امام اعظم (رض) و امامان دیگرمان در دیگر مذاهب اهل تسنّن ترجیح می دهند، کسانی هستند که شریعت را فدای اهداف نفساني خود کرده اند و دوری از این گروهها لازم است و بیشتر این گروهها همان طور که قبلاً گفته شد ادعای طریقت نقشبندیه را می کنند و در بالا ذکر نقشبندیه به خوبی توضیح داده شد که مخالف ذکر جهر هستند.
*يَوْمَئِذٍ يَتَّبِعُونَ الدَّاعِيَ لا عِوَجَ لَهُ وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً (108). (سوره طه آیه 108)
در آن روز، همه از دعوت كننده ی الهى پيروى نموده و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها بر مى‏خيزند) و همه صداها در برابر (عظمت) الله رحمان، خاضع مى‏شود و جز صداى آهسته چيزى نمى‏شنوى‏.*
اين از نظر عقلي نیز ثابت است؛ زيرا شما حساب كنيد در مقابل برترین قدرت ايستاده ايد، آيا شما را ياراي سر و صدا كردن خواهد بود. پس هركه حضور وي در برابر الله ﷻ بيشتر باشد صدايش آهسته تر خواهد بود.