نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 3
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 3

کتاب الهبة (احکام بخشش، بخشیدن اموال)

کتاب الهبة (احکام بخشش، بخشیدن اموال)
رسول‌الله ﷺ: به یکدیگر هدیه دهید تا باهم دوست باشید. (البنایه ج10ص159)
مسئله 1◄ تعریف: بخشیدن کالایی به کسی، بدون اینکه مقابل آن چیزی گرفته شود.
مسئله 2◄ هبه (بخشش) با لفظ «وَهَبَت» و «نَحلَت» (بخشیدم و عطا کردم) و الفاظی مانند آن صحیح است.
دلیل:
زیرا هبه نیز نوعی عقد معامله است؛ پس در آن ایجاب و قبول شرط است. (الهدایه ج3ص222)
مسئله 3◄ هبه با قبض موهوب (شیء هبه شده) در مجلس هبه، حتی بدون رضایت واهب (هبه دهنده) تکمیل می‌شود و بعد از مجلس هبه با اجازه‌ی واهب تکمیل می‌شود و بدون اجازه نمی‌شود.
دلیل:
حضرت ابوبکر (رض) در بستر مرگ به حضرت عایشه (رض) گفتند: دخترم من دوست دارم بعد از مرگم تو بی‌نیاز باشی و بر من گران می‌آید که تو محتاج باشی و من در گذشته به تو بیست بار شتر از اموال غابة هبه کرده بودم و تو آن را برای خودت جدا نکردی و قبض نکردی. پس الآن آن را بین خود طبق دستور کتاب الله تقسیم کنید. (البنایه ج10ص162 - السنن الصغیر للبیهقی ج2ص337 - موطا مالک ج2ص754)
یعنی حضرت ابوبکر (رض) در گذشته به حضرت عایشه (رض) کالایی به مقدار بیست بار شتر بخشیده و هبه کرده بود و حضرت عایشه (رض) آن را قبض نکرده بود. پس ازآنجاکه شرط هبه قبض است، پس این هبه لازم نشده بود و حضرت ابوبکر (رض) گفتند پس الآن بین برادران و خواهرانت تقسیمشان کن. (البنایه ج10ص162)
غابه: نام مکانی در مدینه است.
مسئله 4◄ قبض شیء هبه شده به‌منزله‌ی قبول هبه است؛ پس وقتی از طرف کسی هبه ایجاب شود، گرفتن و قبض کردن موهوب به اجازه‌ی هبه دهنده بستگی ندارد ولی اگر بعد از مجلس باشد، گرفتن بدون اجازه درست نیست؛ زیرا قبول باید در مجلس ایجاب می‌بود. (الهدایه ج3ص222)
مسئله 5◄ هبه‌ی مشاع (به‌طور مشترک هبه دادن) درست نیست مگر اینکه تقسیم کرده و تسلیم شود.
هبه‌ی مشاع مثلاً کسی یک‌تن گندم را به ده نفر ببخشد، اگر بدون جدا کردن سهم هرکدام باشد درست نیست و اگر سهم هرکدام را جدا و تحویل دهد، درست است.
دلیل:
زیرا قبض هبه از ارکان آن است، پس در مال مشترک امکان قبض حق خود نیست؛ زیرا در آن حق دیگری نیز ثابت است و در صورت قبض، تحمیل مشقّتِ تقسیم بر موهوبٌ له است. (الهدایه ج3ص223) موهوب له: کسی که به وی هبه داده‌شده است.
مسئله 6◄ هبه دادن شیر در پستان درست نیست و فاسد است.
مثلاً می‌گوید: «آنچه در پستان گاو هست برای توست»، این هبه درست نیست.
مسئله 7◄ هبه‌ی آردی که هنوز گندم است و به آرد تبدیل نشده است درست نیست هرچند آسیا کرده و تسلیم شود.
دلیل:
زیرا شیء هبه داده‌شده در حال حاضر معدوم است یعنی وجود ندارد. پس چیزی که نیست را نمی‌توان هبه داد. (فتح القدیر ج9ص31)
مسئله 8◄ اگر کسی مال خود را که دست کسی بوده به خود آن شخص هبه دهد، هبه تکمیل است و به قبض جداگانه نیازی نیست.
دلیل:
زیرا شیء هبه داده‌شده در قبض وی می‌باشد، پس نیازی به قبض دوباره نیست. (الهدایه ج3ص224)
مسئله 9◄ اگر پدر به طفلش هبه دهد، هبه بدون قبض تکمیل است.
دلیل:
زیرا موهوب (شیء هبه داده‌شده) در قبض پدر است، پس قبض هبه حاصل است. (الهدایه ج3ص224)
مسئله 10◄ اگر طفل عاقل باشد (معنی هبه را بداند)، قبض وی در هبه دادن اجنبی معتبر است و همچنین قبض مربی طفل اگر طفل نزد وی باشد معتبر است و همچنین قبض زوج طفل نیز معتبر است.
دلیل:
زیرا قبول هبه برای طفل سودمند است و طفل در مواردی که به سود وی باشد و ریسکی نداشته باشد، اختیار دارد که قبول نماید. (الهدایه ج3ص224)
مسئله 11◄ اگر دو شخص یک «خانه» را به یک نفر هبه دهند صحیح است ولی اگر یک شخص به دو نفر خانه‌ای را هبه دهد درست نیست.
دلیل:
درست بودن هبه‌ی دو نفر به یک نفر برای این است که آنان هر دو شیء موهوب را تحویل وی دادند و وی نیز قبض کرد و در این هبه هیچ مشّاعیتی (اشتراکی) نیست، پس صحیح است. ولی درست نبودن هبه‌ی یک شخص به دو نفر برای این است که این هبه مشّاع است؛ زیرا به هرکدام نصف خانه می‌رسد و این معنی مشاع بودن و مشترک بودن است. (الهدایه ج3ص224)
مسئله 12◄ صدقه دادن ده درهم و مانند آن به دو شخص غنی درست نیست ولی اگر به دو فقیر باشد صحیح است.
دلیل:
زیرا در صدقه مقصود کسب رضای الله ﷻ است و الله ﷻ یکی است و در هبه، مقصود خوشنود کردن فرد غنی است و آنان چند نفر هستند، پس هبه مشّاع می‌شود و این درست نیست. (الهدایه ج3ص225)
صدقه دادن به غنی درست نیست؛ پس با گفتن صدقه باز به هبه تبدیل می‌شود.
مسئله 13◄ رجوع از هبه با رضایت موهوب و یا حکم قاضی صحیح است؛ یعنی برگشت از هبه و پس گرفتن آن از موهوب.
دلیل:
شخص هبه دهنده احق و اولی است برای موهوب خودش تا وقتی‌که عوض آن را نگرفته باشد. (البنایه ج10ص187 - سنن ابن ماجه ج3ص467)
مسئله 14◄ موانع پس گرفتن هبه: 1- اگر چیزی متصل به هبه اضافه شود مثلاً لباس باشد و آن را رنگ کنند. 2- یکی از طرفین فوت شود. 3-عوضی به هبه مضاف شود هرچند این عوض از طرف کسی غیر از موهوب باشد. 4- هبه از ملک موهوبٌ له خارج شود. 5- اگر بین طرفین در وقت هبه نسبت زوجیت باشد. 6- بین طرفین خویشاوندی محرمیت باشد. 7- هبه (موهوب) هلاک شود.
دلیل:
1- در زیادت متصله برای این حق برگشت نیست زیرا حق برگشت از هبه در آنچه هبه داده است ثابت است ولی در این مسئله به آن چیزی اضافه‌شده، پس گرفتن موهوب به‌تنهایی متعذر گشت، پس اصل رجوع از هبه نیز ممنوع گردید.
2- با فوت یکی از طرفین هبه، رجوع ممنوع می‌گردد؛ زیرا در صورت فوت موهوبٌ له (کسی که به وی هبه شده است)، مال هبه به وارثان وی می‌رسد. پس دیگر شخص موهوبٌ له نیست تا بتواند هبه را از وی بگیرد، پس حق رجوع ممنوع می‌گردد؛ و اینکه با فوت واهب (هبه دهنده) ممنوع می‌گردد؛ زیرا حق رجوع برای واهب ثابت بود و وی فوت کرد، پس دیگر کسی را حق رجوع نیست.
3- در هبه به‌عوض، به این خاطر است که در حدیثی که در اول فصل گفته شد، آمده است که اگر در «عوض آن چیزی نگیرد» و در اینجا عوض آن را گرفته است؛ پس دیگر حق رجوع ندارد.
4- خارج شدن هبه از دست موهوبٌ له نیز مانع است؛ زیرا موهوبٌ له با اجازه‌ی واهب آن را به دیگری انتقال داده است، پس دیگر حق رجوع ندارد.
5- در زوجیت برای این رجوع ممنوع است که هبه بین زوجین برای کسب محبت همدیگر و صله‌ی رحم است و آن مقصود حاصل‌شده است و مانند خویشاوندی محرمیت می‌شود، پس حق رجوع از این هبه را ندارد.
6- در خویشاوندی محرمیت نیز حق رجوع ندارد و برای این است که رسول‌الله ﷺ فرموده‌اند: اگر هبه به ذی رحم محرم باشد، دیگر در آن رجوع نیست. (تبیین الحقائق ج5ص101 - المستدرک علی الصحیحین ج2ص60)
7- در صورت هلاک موهوب (مال هبه داده‌شده) نیز رجوع غیرممکن است؛ زیرا اموال هبه جزو اموال ضامن شدنی نیست، پس وقتی هلاک شود دیگر حق رجوعی در آن نیست. (تبیین الحقائق ج5ص 98 تا 101)
برای حفظ این موانع این حروف را می‌توان به یاد داشت: دمع خزقه: 1- زیادة متصلة. 2- موت. 3- عوض. 4- خروج از ملک موهوبٌ له. 5- زوجیت. 6- محرمیت. 7- هلاک موهوب.
مسئله 15◄ پس گرفتن هبه و استرداد آن، فسخ اصل هبه است و هبه به صاحب قبلی محسوب نمی‌شود.
دلیل:
زیرا به هنگام هبه حق رجوع برای واهب ثابت بوده است؛ پس این رجوع استفاده از حق خود است. (مجمع الانهر ج2ص364)
مسئله 16◄ هبه اگر به‌عوض باشد؛ یعنی هبه می‌دهد و شرط می‌کند که عوض آن چیزی بدهد، پس این نوع هبه در ابتدای عقد، هبه است. پس قبض هر دو شرط است و در هبه مشاع (مشترک) باطل است و در انتهای عقد وقتی‌که عقد آن تکمیل شد، حکم بیع را دارد، پس خیار عیب و خیار رؤیت و همچنین شفعه ثابت است.
دلیل:
شرط بودن قبض و بطلان آن با شیوع (مشترک بودن): زیرا هر دو طرف کالایی را به‌طرف مقابل به هبه داده است و در هبه قبض شرط است و هبه‌ی مشترک نیز باطل است؛ پس این عقد نیز اگر هبه‌ی مشترک باشد باطل است.
و دلیل اینکه در هنگام تکمیل شدن عقد به بیع تبدیل می‌شود این است که این عقد در لفظ و کلام هبه است ولی در معنا هبه نیست؛ زیرا در مقابل آن چیزی درخواست نموده است. پس در ابتدا به لفظ عمل کرده می‌شود و هبه محسوب می‌شود و در انتها که منجر به مبادله‌ی مال در مقابل مال گشت، به بیع تبدیل می‌شود، پس شرایط بیع را به خود می‌گیرد. (المبسوط للسرخسی ج12ص79)
مسئله 17◄ اگر حیوانی را هبه دهد و آنچه در شکمش هست را استثناء کند، این استثناء باطل است و هبه جایز است؛ مثلاً بگوید: «این گاو را در عوض فلان چیز به تو بخشیدم ولی آنچه در شکمش از جنین هست مال من است».
دلیل:
زیرا استثناء در اشیائی درست است که قابلیت معامله داشته باشد و حمل (آنچه در شکم مادر است) این قابلیت را ندارد پس استثنای آن نیز باطل است و این شرط فاسد کننده‌ی عقد معامله است ولی هبه با شرط فاسد، فاسد نمی‌شود بلکه آن شرط باطل می‌شود و به‌حساب آورده نمی‌شود. (الهدایه ج3ص227)
مسئله 18◄ شروطی که بیع را فاسد می‌کند در هبه باطل هستند و هبه درست است؛ یعنی این شرط غیر موجود محسوب می‌شود.
دلیل:
زیرا رسول‌الله ﷺ در هبه‌ی عمری، هبه را صحیح دانسته و شرطش را باطل نمودند؛ پس نتیجه این می‌شود که در هبه شرط فاسد باطل است و اصل هبه درست است. (الهدایه ج3ص228)
هبه‌ی عمری: هبه‌ی دار (خانه) است به مدت عمر موهوبٌ له.
مسئله 19◄ اگر حمل کنیز (که هنوز به دنیا نیامده) را آزاد کند و بعد کنیز را هبه دهد، جایز است.
دلیل:
زیرا حمل از ملک واهب (هبه دهنده) خارج‌شده است و شرط نیز هبه را باطل نمی‌کند، پس هبه جایز است. (شرح الوقایه ج9ص50)
مسئله 20◄ اگر حمل را مدبر خود گرداند و کنیز را هبه دهد، جایز نیست.
دلیل:
زیرا در این صورت حمل از ملک واهب خارج نشده است، پس مانند استثناء نمی‌شود و همچنین این هبه‌ی مشاع می‌شود و آن باطل است. (شرح الوقایه ج9ص51)
مسئله 21◄ هبه‌ی عمری جایز است و آن هبه‌ی دار (خانه) است به مدت عمر موهوبٌ له؛ یعنی می‌گوید: «تا وقتی‌که زنده هستی این دار از آن تو است»، این هبه درست است و شرطش باطل است و دیگر حق استرداد در زمان مرگ ثابت نیست.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: در هبه‌ی عمری، موهوب برای موهوبٌ له است. (مسند ابی داود الطیالسی ج3ص265 - مستخرج ابی عوانه ج3ص466 - البنایه ج10ص211) و در این مسئله حضرت رسول‌الله ﷺ هبه را جایز دانستند و شرط آن را باطل دانسته‌اند.
مسئله 22◄ هبه‌ی رقبی جایز نیست و آن این است که بگوید: «اگر من قبل از تو مُردم این فلان چیز برای تو است».
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: هبه‌ی عمری را اجازه دادند و هبه‌ی رقبی را رد کردند. (فتح القدیر ج9ص55 - شرح سنن ابن ماجه للسیوطی - غیره ج1ص172 - نصب الرایه ج4ص128)
مسئله 23◄ در صدقه نیز قبض شرط است؛ یعنی صدقه با گرفتن تکمیل می‌شود.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: پسر آدم می‌گوید: اموال من اموال من و آیا می‌توانی بگویی که اموال تو است مگر آن مالی که خورده‌ای و تمام کرده‌ای؟ و یا آن مالی که پوشیده و مندرس کرده‌ای؟ و یا آن مالی که صدقه داده و آن را اجرا نموده‌ای؟ زیرا غیر این‌ها وقتی بمیری به وارثانت می‌رسد. (المبسوط للسرخسی ج12ص48)
در حدیث شریف «صدقه دادی و آن را اجرا نموده و امضا کرده‌ای» پس معلوم می‌شود که با تحویل دادن و قبض کردن تکمیل می‌شود. (المبسوط للسرخسی ج12ص48)
از ابن عباس (رض) و معاذ (رض): صدقه درست نیست مگر با قبض آن. (المبسوط للسرخسی ج12ص48)
مسئله 24◄ صدقه‌ی مشاع (به‌صورت مشترک) کالای تقسیم‌شدنی، درست نیست.
دلیل:
زیرا در این کار الزام شخصی دیگر بر امر تقسیم می‌باشد مانند هبه، پس درست نیست. (البنایه ج10ص217)
مسئله 25◄ در صدقه حق رد نیست و مُصَدِّق (صدقه دهنده) بعد از صدقه دادن حق ندارد پس بگیرد.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: کسی که صدقه دهد بعد آن را پس بگیرد مانند سگی است که استفراغ کند و بعد آن را بخورد. (الاموال لابن زنجویه ج3ص895 - السنن المأثوره للشافعی ج1ص332 - صحیح ابن حبان ج11ص526)