مقدار مکث بعد از سلام نماز فرض
وَأَمَّا بَيَانُ مَا يُسْتَحَبُّ لِلْإِمَامِ أَنْ يَفْعَلَهُ عَقِيبَ الْفَرَاغِ مِنْ الصَّلَاةِ فَنَقُولُ: إذَا فَرَغَ الْإِمَامُ مِنْ الصَّلَاةِ فَلَا يَخْلُو إمَّا أَنْ كَانَتْ صَلَاةً لَا تُصَلَّى بَعْدَهَا سُنَّةٌ: أَوْ كَانَتْ صَلَاةً تُصَلَّى بَعْدَهَا سُنَّةٌ: فَإِنْ كَانَتْ صَلَاةً لَا تُصَلَّى بَعْدهَا سُنَّةٌ كَالْفَجْرِ وَالْعَصْرِ فَإِنْ شَاءَ الْإِمَامُ قَامَ وَإِنْ شَاءَ قَعَدَ فِي مَكَانِهِ يَشْتَغِلُ بِالدُّعَاءِ؛ لِأَنَّهُ لَا تَطَوُّعَ بَعْدَ هَاتَيْنِ الصَّلَاتَيْنِ فَلَا بَأْسَ بِالْقُعُودِ، إلَّا أَنَّهُ يُكْرَهُ الْمُكْثُ عَلَى هَيْئَتِهِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ لِمَا رُوِيَ عَنْ عَائِشَةَ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا - «أَنَّ النَّبِيَّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - كَانَ إذَا فَرَغَ مِنْ الصَّلَاةِ لَا يَمْكُثُ فِي مَكَانِهِ إلَّا مِقْدَارَ أَنْ يَقُولَ: اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْكَ السَّلَامُ تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» وَرُوِيَ أَنَّ جُلُوسَ الْإِمَامِ فِي مُصَلَّاهُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ - بِدْعَةٌ؛...[1]
و اما در بیان آنچه که برای امام مستحب است که بعد از تمام شدن نماز (فرض) انجام دهد میگوییم: وقتی امام از نماز (فرض) فارغ شد از دو حالت خالی نیست: 1- بعد از فرض، نماز سنتی نیست و 2- بعد از فرض نماز سنت وجود دارد؛ پس اگر نمازی باشد که بعدازآن نماز سنت نیست مثل صبح و عصر، امام اگر خواست بلند شود و اگر هم خواست مینشیند و مشغول دعا میشود؛ زیرا بعدازاین دونماز (صبح و عصر) نماز سنتی نیست پس اشکالی ندارد که بنشیند ولی بر همان شکل که در نماز است روبهقبله نشستن مکروه است؛ زیرا از حضرت عایشه (رض) روایتشده است که فرمودند: رسولالله ﷺ وقتی از نماز (فرض) فارغ میشدند در مکان خود مکث نمیکردند مگر مقدار گفتن: «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْكَ السَّلَامُ تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ» و روایتشده است که نشستن امام در مکان نماز خود بعد از فارغ شدن (از نماز فرض) بدعت است.
... (وَإِنْ) كَانَتْ صَلَاةً بَعْدَهَا سُنَّةٌ يُكْرَهُ لَهُ الْمُكْثُ قَاعِدًا، وَكَرَاهَةُ الْقُعُودِ مَرْوِيَّةٌ عَنْ الصَّحَابَةِ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ - رُوِيَ عَنْ أَبِي بَكْرٍ وَعُمَرَ - رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا - أَنَّهُمَا كَانَا إذَا فَرَغَا مِنْ الصَّلَاةِ قَامَا كَأَنَّهُمَا عَلَى الرَّضْفِ[2]
...و اگر بعد از نماز فرض نماز سنت وجود داشته باشد پس مکث وی مکروه است و مکروه بودن و ناپسند بودن آن از صحابه (رض) (جمع یعنی یاران) روایتشده است و همچنین روایتشده است که حضرات ابوبکر و عمر (رض) همینکه از نماز (فرض) فارغ میشدند بلند میشدند انگار که بر روی سنگداغ پا نهاده باشند.
یعنی آنقدر سریع که چنین تداعی میکرد که پا بر روی سنگداغ گذاشته باشند.
وكذا يكره له أن يمكث في مكانه بعدما سلم طويلاً. فقد صح عن عائشة رضي الله عنها أن رسول الله عليه السلام «كان لا يمكث في مكان صلاته بعدما سلم. بمقدار أن يقول: «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْكَ السَّلَامُ تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِكْرَام»، فبعد ذلك ينظر إن كان في صلاة يتنفل بعدها يباشر وينتفل وإن كان في صلاة لا يتنفل بعدها انحرف واستقبل القوم إن لم يخلو من يصلي.[3]
همچنین مکروه است که در مکان خود بعد اینکه سلام داد مکث طولانی داشته باشد؛ زیرا روایت صحیح واردشده است که رسولالله ﷺ در مکان نماز خود بیش از گفتن «اللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْكَ السَّلَامُ تَبَارَكْتَ يَا ذَا الْجَلَالِ وَالْإِكْرَام» مکث نمیکردند پس بعد سلام دادن اگر در نمازی باشد که بعد آن نماز سنت باشد پس مستقیم برود و سنت ادا کند و اگر در نمازی باشد که بعد آن سنت نیست، بعد از سلام از مکان خود منحرفشده و اگر مقابل وی نمازگزار نباشد رو به قوم بنشیند.
فایده بحث:
حفظ سنت رسولالله ﷺ از وظایف همه مسلمانان می باشد و در این دوره مشاهده میشود که در برخی جاها نماز های سنت ترک شده و خوانده نمیشود و در جاهایی نیز که خوانده میشود رفته رفته با آوردن بدعاتی سنت رسولالله ﷺ را کم رنگ تر کرده و به دنبال بیرون کردن آن از زندگی مردم هستند. برای مثال در حال حاضر بیشتر گروه هایی که اعتقاد وهابیت دارند نمازهای سنت را نمی خوانند و در خیلی از گروه های دیگر با آوردن دلایل واهی نمازهای سنت را در مسافرت ترک می کنند. با این وجود بیشتر مسلمانان نسبت به رعایت سنت دقت و مواظبت دارند ولی یکی از این اعمالی که در حال حاضر باعث از بین رفتن سنت رسولالله ﷺ شده این است که در طی چند سال اخیر نمازهای سنت که بعد از نماز فرض هستند را با خواندن دعا به تأخیر می اندارند که در متون دینی این امر را مکروه و از بین برنده ثواب نماز سنت می دانند. پس ضروریست که مسلمانان مواظبت کامل بر همه ارکان سنت رسولالله ﷺ داشته و ضمن رعایت آن مواظبت کامل بر عدم نفوذ بدعات در دین مبینمان داشته باشیم.
عن أم حبيبة زوج النبي صلى الله عليه و سلم أنها سمعت رسول الله صلى الله عليه و سلم يقول: «ما من مسلم يصلي كل يوم ثنتي عشرة ركعة تطوعا غير الفريضة إلا بني له بيت في الجنة - أو بنى الله له بيتا في الجنة، زاد أبو النضر: قالت أم حبيبة: فما برحت أصليهن بعد و قال عمرو مثله و قال النعمان مثله».[4]
رسول الله ﷺ: مسلماني نيست كه بر دوازده رکعت غیر از فرائض در طول شبانه روز مداومت کند، مگر اينكه الله تعالی برای وی خانه ای در بهشت بنا کند.
حدثنا محمدُ بنُ عُبَيدٍ المُحَارِبيُّ، حدثنا عليُّ بنُ هاشِمٍ عن ابن أبي ليلى عن عطية ونافع عن ابن عمرَ، قَالَ: «صليتُ معَ النبيِّ في الحضَرِ و السفَرِ، فصليتُ مَعَهُ في الحضَرِ الظُّهر أَربعاً و بعدَها ركعتَينْ و صليتُ معهُ في السفرِ الظهرَ ركعتَيْنِ و بعدَهَا ركعتَينِ و العصْرِ ركعتَينِ و لم يُصلِّ بعدَها شيئاً و المغرِبَ في الحضَرِ و السَّفَرِ سَواءً ثلاثَ ركَعَاتٍ لا تَنْقُصُ في الحَضَر و لا في السفر و هِيَ و ترُ النهَارِ و بعدَهَا رَكْعَتَينِ و العشاء ركعتين و بعدها ركعتين ».[5]
از ابن عمر (رض): همراه رسول الله ﷺ در اقامت و مسافرت نماز خواندم؛ پس با ايشان در حضر - غير سفر يعني در منزل- (فرض) ظهر را چهار ركعت خواندم و بعدش دو ركعت – سنّت-؛ و در سفر همراه ايشان (فرض) ظهر را دو ركعت خواندم و دو ركعت – سنّت- بعد آن؛ و (فرض) عصر را دو ركعت و بعد از آن چيزي نخواندند؛ و (فرض) مغرب را در سفر و حضر همان سه ركعت خواندند؛ و آن - سه رکعت فرض مغرب- وتر روز می باشد و بعد از آن دو ركعت – سنّت- خواندند؛ و (فرض) عشاء را دو ركعت و بعد از آن دو ركعت – سنّت- خواندند.
[1]- بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع (1/ 159)
[2]- بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع (1/ 160)
[3]- المحيط البرهاني في الفقه النعماني (1/ 382)
[4]- صحیح مسلم ج6ص7 – مسند امام احمد ج7ص460 - مستخرج ابی عوانه باب صلوات السنن التی - مسند ابی یعلی ج13ص60- سنن النسائی الکبری ج1ص462- مسند البزار ج8ص169- مصنف ابن ابی شیبه ج2ص108- مجمع الزوائد ج2ص485 - صحیح ابن حبان ج3ص316- المستدرک علی الصحیحین ج1ص455
[5]- سنن الترمذي ج3ص109- مشكاة المصابيح ج1ص386- معجم ابن الاعرابي و المسند الجامع الصلاة (التشهد) - مسند عبد الله بن عمر الطرسوسي- مسند امام احمد ج2ص217