نام : کتاب راه روشن حنفی
نویسنده : اسدالله آخوند پـقه
شناسه : 8

حکم مولودخوانی در اسلام

حکم مولودخوانی در اسلام

ترجمه آیه: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید الله ﷻ را و اطاعت کنید رسولش را و صاحبان امر را و هرگاه در چیزی نزاع (اختلاف) کردید، آن را به الله ﷻ و پیامبرش ارجاع دهید، اگر ایمان به الله ﷻ و روز قيامت دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است (59).[1]

ترجمه آیه: و هر كه بر وفق آياتى كه الله ﷻ نازل كرده است حكم نكند، كافر است (44).[2]

ترجمه آیه: بگو: اگر الله ﷻ را دوست مى‏داريد، از من - از رسول‌الله - پيروى كنيد تا الله ﷻ شمارا دوست بدارد و گناهان شمارا برايتان بيامرزد و الله ﷻ آمرزنده مهربان است (31).[3]

عبادت‌ها “توقیفی” هستند؛ یعنی در آن‌ها هیچ مجالی برای رأی و نظر افراد نیست بلکه باید تنها کسی که آن را تشریع می‌کند خود الله ﷻ باشد و جاهای مختلفی پیامبرش را به پیروی از وحی امر کرده است و بر اساس این است که علما تقریر کرده‌اند “عبادات مبنی بر اتباع (پیروی) است نه ابتداع (نوآوري)”.

قَالَ رسول‌الله صلى الله عليه و سلّم مَنْ أَحْدَثَ فِي أَمْرِنَا هَذَا مَا لَيْسَ فِيهِ فَهُوَ رَدٌّ.[4]

رسول‌الله می‌گویند: هر كس در اين امر ما (دين) چيزي انجام دهد كه در آن دين نبوده، پس آن كار مردود است.

وقال مسدد: حدثنا يحيى، عن شعبة، ثنا أبو إسحاق، عن عمرو بن ميمون، عن أصحاب النبي صلى الله عليه و سلم قالوا: «إن المساجد بيوت الله في الأرض».[5]

مساجد خانه‌های الله ﷻ در زمین هستند.

أَنَّ النبيَّ صلى الله عليه و سلّم قال: «مَنْ تَعمَّدَ عَلَيَّ كَذِباً فلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النار».[6]

رسول‌الله ﷺ: هر آن كس كه بر من به عمد دروغي نسبت دهد؛ پس مكان خود را در آتش جهنّم مهيّا سازد.

قالَ رسول‌الله صلى الله عليه وسلّم: لاَ تَتَّـخِذُوا الـمَسَاجِدَ طُرُقاً إِلاَّ لِذِكْرٍ أَوْ صَلاَةٍ عن ابن عمر.[7]

مساجد را راه عبور و مرور نگيريد مگر براي نماز و ذكر (يعني مسجد راهي براي گذر نيست بلكه براي ذكر و نماز می‌باشد).

عَنْ أَبِيهِ، عَنْ جَدِّهِ، قَالَ: نَهى رسول‌الله عَنِ الْبَيْعِ وَ الاِبْتِيَاعِ وَ عَنْ تَنَاشُدِ الأَشْعَارِ فِي الْمَسَاجِدِ.[8]

رسول‌الله نهي كردند از خريد و فروش و خواندن شعر در مساجد.

أخبرنا علي بن عبدان، أنا أحمد بن عبيد، أنا تمتام، حدثني محمد بن أبي بكر المقدمي، أنا عمر بن علي بن مقدم، أنا محمد بن عبد الله بن المهاجر، عن زفر بن وثيمة، عن حكيم بن حزام، قال: «نهى رسول‌الله صلى الله عليه و سلم أن يستقاد في المساجد و أن تنشد فيه الأشعار، أو تقام فيها الحدود».[9]

رسول‌الله نهي كردند از قصاص در مساجد و از خواندن شعر در آن و از اقامه حدود در آن.

بدعت: تأسیس کردن (به وجود آوردن) کاری در دین بعد از اکمال دین؛ و آنچه بعد پیامبر ﷺ پیداشده باشد از قبیل اهواء و اعمال. قاموس المحيط فصل الباء

عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: قَالَ رسول‌الله: «إِذَا اتُّخِذَ الفَيْءُ دُوَلاً، وَ الأمَانَةُ مَغْنَمَا، وَ الزَّكَاةُ، مَغْرَماً، وَ تُعُلِّمَ لِغَيْرِ الدِّينِ، وَ أَطَاعَ الرَّجُلُ امرأَتَهُ، وَ عَقَّ أُمَّهُ وَ أَدْنَى صَدِيقَهُ وَ أَقْصَى أَبَاهُ، وَ ظَهَرَتِ الأصْوَاتُ في المَسَاجِدِ، وَ سَادَ الْقَبِيلَةَ فَاسِقُهُمْ، وَ كَانَ زَعِيمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ، وَ أُكْرِمَ الرَّجُلُ مَخَافَةَ شَرِّهِ، وَ ظَهَرَتْ القَيْنَاتُ وَ المَعَازِفُ، وَ شُرِبَتِ الْخُمُورُ، وَ لَعَنَ آخِرُ هَذِهِ الأُمَّةِ أَوَّلَهَا فَلْيَرْتَقِبُوا عِنْدَ ذلِكَ رِيحاً حَمْرَاءَ وَ زَلْزَلَةً وَ خَسْفاً و مَسْخاً وَ قَذْفاً، وَ آيَاتٍ تَتَابَعُ كَنِظَامٍ بَالٍ قُطعَ سِلْكُهُ فَتَتَابَعَ».[10]

رسول‌الله می‌گویند: وقتي مال غنيمت را دولت حساب كرده شد (تقسيم كرده نشود و بر مردم ندهند) و امانت را مال غنيمت (مانند اينكه آن را از كفار به غنيمت گرفته باشند و مال خود بدانند) و زكات را غرامت دانسته شد (تاوان حساب شود نه عبادت و ذخیره‌ی آخرت) و علم (دين) آموخته شود، نه براي دين و مرد از زنش اطاعت كند و مادرش وي را عاق كند (نارضايتي مادر از وي) و دوست وي به وي نزديك و پدرش از وي دور شود و صداها در مساجد آشكار شود و فاسق بر قوم سيادت كند و كفيل قوم پست‌ترین آن‌ها باشد و كسي را به خاطر ترس از شرش احترام كرده شود و آوازه‌خوانان و آلات لهو آشكار كرده شود و خمر نوشيده شود و آخر امّت، اول امّت (سابقين اسلام) را لعن كنند، پس در آن زمان انتظار بكشيد بادي قرمز را و زلزله را و خسف (زمين فرو بردن = رانش زمين) و مسخ (تبديل از صورت انسان به صورتی غير آن) و قذف (بارش سنگ) و ديگر علامات در پي هم خواهد آمد، مثل رشته اي كهنه كه وقتي پاره شود بقيّه هم پشت سر هم می‌آیند.

وَ عَنْ مَكْحُولٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قالَ: قالَ رَجُلٌ: مَتَى قِيَامُ السَّاعَةِ يَا رسول‌الله؟ قالَ: «مَا المَسْؤُولُ عَنْهَا بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ، وَ لكِنْ لَهَا أَشْرَاطٌ و تَقَارُبُ أَسْوَاقٍ». قَالُوا: يَا رسول‌الله وَ مَا تَقَارُبُ أَسْوَاقِهَا؟ قالَ: «كَسَادُهَا، وَ مَطَرٌ وَ لاَ نَبَاتَ، وَ أَنْ تَفْشُوَ الْغِيبَةُ وَ تَكْثُرَ أَوْلاَدُ الْبَغِيَّةِ، وَ أَنْ يُعَظَّمَ رَبُّ المَالِ، وَ أَنْ تَعْلُوَ أَصْوَاتُ الْفَسَقَةِ فِي المَسَاجِدِ، وَ أَنْ يَظْهَرَ أَهْلُ المُنْكَرِ عَلَى أَهْلِ الْحَقِّ»، قالَ رَجُلٌ: فَمَا تَأْمُرُنِي؟ قالَ: «فِرَّ بِدِينِكَ وَ كُنْ حِلْساً مِنْ أَحْلاَسِ بَيْتِكَ». رواه ابن أبي الدنيا هكذا مرسلاً.[11]

مردي از رسول‌الله پرسيد كه قيامت كي است؟ رسول‌الله جواب دادند: مسئول (سؤال شونده) از سؤال‌کننده عالم‌تر نيست (وقت آن را من هم مثل تو نمی‌دانم) ولي قيامت داراي علاماتي می‌باشد و نزديكي بازارها. گفتند: نزديكي بازارها يعني چه؟ ایشان گفتند: كساد شدن آن‌ها، زیادشدن ولد زنا و تعظيم شدن صاحب مال (اشخاص به خاطر مالشان احترام كرده می‌شوند) و در مساجد صداهاي فاسقان بالا رود و اينكه اهل باطل بر اهل حق غالب شوند. مرد گفت مرا به چه امر می‌کنی؟ (من بايد در آن موقع چه‌کار كنم؟) جواب دادند: دينت را بردار و فرار كن و مانند بساط خانه‌ات باش (همچنان كه بساط خانه هميشه در خانه می‌ماند و بيرون نمی‌آید، پس وي را هم به خانه‌نشینی امر می‌کند).

 


[1]- سوره نساء آیه 59

[2]- سوره آل‌عمران آیه 31

[3]- سوره مائده آیه44

[4]- صحيح بخاري ج9ص201- سنن ابی داوود ج12ص358 - عمدة القاری ج13ص271

[5]- مصنف ابن ابی شیبه ج8 ص172

[6]- صحيح البخاري ج1ص51

[7]- الفتح الکبیر ج3ص314 - جامع المسانید و المراسیل ج8ص147 - معجم الطبرانی الکبیر ج12ص314 - مجمع الزوائد ج2ص138

[8]- سنن ابن ماجه ج1 ص247- مسند امام احمد ج4ص456 - سنن الترمذي ج2 ص 239 - سنن الكبري للبيهقي ج13ص148 - المستدرك علي الصحيحين ج4ص418 – مسند الشاميين ج2 ص330 - صحيح ابن خزيمه ج3ص158- معجم الطبراني ج 3ص204 - سنن النسائي ج1ص262

[9]- السنن الصغری للبیهقی باب ما یستحب للقاضی - صحیح ابن خزیمه ج3ص158 - مسند امام احمد ج4ص456

[10]- سنن الترمذي ج6ص385 - جامع المسانيد و المراسيل ج1ص144- المسند الجامع كتاب الفتن – مشكاة المصابیح ج3ص169- مجمع الزوائد ج7ص626

[11]- الترغیب و الترهیب ج3ص297 - غذاء الالباب شرح منظومة الآداب ج2ص365 - حلیة الاولیاء ج3ص406