نام : کتاب راه روشن حنفی
نویسنده : اسدالله آخوند پـقه
شناسه : 8

رقص و سماع

رقص و سماع

وَمَا كَانَ صَلَاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلَّا مُكَاءً وَتَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ (35).[1]

و نیست نماز ایشان نزد خانه‌ی الله ﷻ مگر صفیر زدن و دست‌به‌دست زدن (طریقه‌ی کفّار این بود که در وقت نماز به‌عوض آنکه نماز بخوانند، سوت می‌زدند و دست می‌زدند و به‌طور لهو و لعب حرکت می‌کردند) پس روز قیامت به ایشان گفته می‌شود: بچشید عذاب را به کیفر کفرتان.

رقص و به‌اصطلاح متصوّفه جذب که این دو در معنی با هم فرق دارند و معنی جذب یعنی کشش قلبی از طرف الله ﷻ، بنده را، بدون آن‌که او (بنده) بفهمد است، پیشه و سند گروه‌هایی شده که خود را اهل تصوّف می‌دانند و با این ادعا و همچنین گروهی با تکیه بر خوشنامی پدران و اساتیدشان و سادگی مردم ما، دین را به سخره گرفته‌اند و دین را به حوایج و نفس خود فروخته‌اند؛ همان‌گونه که الله ﷻ می‌گوید:

وَلا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلا (41).[2]

 و آيات مرا به بهاى اندك مفروشيد.

این اعمال برای اوّلین بار از سوی اصحاب سامری که در زمان حضرت موسی (ع) به‌جای الله ﷻ گوساله را پرستش کردند، صادرشده و با گفتن (هَ هو) و سروصدا به رقص بر دور گوساله‌ی ساخت دست سامري درمی‌آمدند.

وسئل الإمام أبو بكر الطُّرْطوشي رحمه‌الله: ما يقول سيدنا الفقيه في مذهب الصوفية؟ وأُعلِم حرس الله مدته أنه اجتمع جماعة من رجال، فيكثرون من ذكر الله تعالى، وذكر محمد صلى الله عليه وسلّم، ثم إنهم يوقعون بالقضيب على شيء من الأديم، ويقوم بعضهم يرقص ويتواجد حتى يقع مغشياً عليه، ويحضرون شيئاً يأكلونه. هل الحضور معهم جايز أم لا؟ أفتونا مأجورين يرحمكم الله، وهذا القول الذي يذكرونه:

يا شيخُ كُفَّ عن الذُّنوبْ * قبلَ التَّفرُّق والزَّلَلْ * واعْمَلْ لنفسكَ صالحاً * ما دام ينفعك العَمل ْ* أمّا الشبابُ فقد مَضَى * ومَشيبُ رأسكَ قد نَزلْ. وفي مثل هذا ونحوه.

از امام ابوبكر طرطوشي سؤال شد که:

در مذهب تصوّف چه نظري دارند؟ توضيح عمل آن‌ها اينكه: جماعتي از مردان جمع می‌شوند و ذكر الله ﷻ را بسیارگویند و رسول‌الله را زياد ذكر كنند و شروع به خواندن شعر می‌کنند و بعضي از آن‌ها به رقص درمی‌آیند و تواجد می‌کنند و براي خوردن هم چيزهايي می‌آورند. به ما بگوييد كه حاضر شدن پيش آن‌ها جایز است يا كه خير؟

و اين جملات را به زبان می‌آورند:

اي شيخ ما، از ما، گناهانمان را بردار*قبل از جدا شدن و ليز خوردنمان* براي خود كار خير انجام ده* مادامی‌که عمل تو را نفع می‌دهد* اما جواني رفت* و پيري در سرت ظاهر شد (موهايت رو به سفيدي گذاشت)؛ و حرف‌هایی از اين قبيل.

الجواب: يرحمك الله مذهب الصوفية بطالة وجهالة وضلالة و ما الإسلام إلا كتاب الله وسنة رسوله، وأما الرقص والتواجد فأول من أحدثه أصحاب السامريّ، لما اتخذ لهم عجلاً جسداً له خُوار قاموا يرقصون حواليه ويتواجدون؛ فهو دين الكفار وعبّاد العجل؛ وأما القضيب فأول من اتخذه الزنادقة ليشغلوا به المسلمين عن كتاب الله تعالى؛ وإنما كان يجلس النبي صلى الله عليه وسلّم مع أصحابه كأنما على رؤوسهم الطير من الوقار[3]؛ فينبغي للسلطان ونوابه أن يمنعهم من الحضور في المساجد وغيرها؛ ولا يحلّ لأحد يؤمن بالله واليوم الآخر أن يَحضُر معهم، ولا يعينهم على باطلهم؛ هذا مذهب مالك وأبي حنيفة والشافعي وأحمد بن حنبل وغيرهم من أئمة المسلمين وبالله التوفيق.[4]

جواب: مذهب صوفيه (با اين صفات) باطل و ناداني و گمراهي است؛ و اسلام چيزي نيست جز قرآن و سنّت رسول‌الله ؛ و اما رقص و تواجد كه گفتيد، اوّلين كساني كه آن را انجام دادند اصحاب سامري بودند. وقتی‌که سامري مجسمه‌ی گوساله‌ای را براي آن‌ها درست كرد (براي عبادت آن گوساله) از آن گوساله صدايي شنيده شد. در اين هنگام آن‌ها دور آن گوساله به رقص و پای‌کوبی و تواجد پرداختند. پس آن دين كفّار است و دين عبادت‌کنندگان گوساله (نه دين اسلام) و اما قضيب (شعر خواندن و مثنوي خواندن) كه گفتيد، پس اوّلين بار آن را زنادقه (كفار) پيدا كردند و به وجود آوردند تا با اين كار مسلمانان را از كتاب الله (قرآن) بازدارند و مشغول دارند؛ و صفت رسول‌الله و اصحابش (رض) در هنگام استماع (گوش دادن به) قرآن این‌گونه بود كه انگار بر سر آن‌ها پرنده‌ای نشسته است (پرنده اگر بر جايي بنشيند اگر آن مكان از خود حركتي انجام دهد پرواز می‌کند و می‌رود ولی اگر آنجا از خود حرکتی ندهد در آنجا می‌ایستد پس آن‌ها طوري می‌نشسته‌اند كه انگار چيزي جماد هستند) از وقار. پس بر سلطان و نايبانش شايسته است كه آن‌ها را از حضور در مساجد و غير آن منع كنند؛ و بر كسي كه به الله ﷻ و آخرت ايمان دارد نشستن با آن‌ها حلال نيست و نبايد بر باطل آن‌ها را ياري كرد. اين است مذهب ابوحنيفه (رض) و مالك (رض) و شافعي (رض) و احمد حنبل (رض) و غير آن‌ها از امامان دين. الله ﷻ توفيق دهد.

این متن در این تفاسیر نیز آمده است: تفسیر اضواء البیان سوره‌ی طه ذیل آیه‌ی 80 - تفسير حقّي (روح البيان) سوره‌ی اعراف ذیل آيه 147 و 148

ولقد سئل أنس بن مالك عن القوم، يستمعون القرآن فيصعقون قال: أولئك الخوارج.[5]

از انس بن مالك (رض) از كساني كه وقتي قرآن مي شنوند بيهوش می‌شوند، سؤال شد؛ وي جواب دادند: آنان خوارج هستند.*

*وسئل ابن سيرين عن الذي يسمع القرآن فيصعق فقال: ميعاد ما بيننا أن يجلس على حائط ويقرأ عليه القرآن من أوله إلى آخره، فإن سقط فهو كما يقول.[6]

 از ابن سیرین (رض) در باره‌ی کسانی که هنگام شنیدن قرآن می‌افتند پرسیده شد پس گفت: وعده‌ی ما و ايشان اين است كه بر ديواري بنشيند و قرآن را از اوّل تا آخر خوانده شود؛ اگر افتاد پس وي آن است كه می‌گفته است.*

وقال قيس بن جبير: الصعقة عند القصاص من الشيطان».[7]

بيهوشي در هنگام قصه‌گویی از شيطان است.

 

 


[1]- سوره انفال آیه 35

[2]- سوره بقره آیه 41

[3]- این حدیث را در این منابع می توانید ببینید: مسند امام احمد ج5ص350- سنن ابی داوود ج10ص334- شرح الوقایه کتاب الکراهیه

[4]- تفسیر قرطبی سوره‌ی طه ذیل آیه‌ی 90

[5]- الإبانة الكبرى (ابن بطه) باب ذکر العرش و الایمان

[6]- الإبانة الكبرى (ابن بطه) باب ذکر العرش و الایمان

[7]- الإبانة الكبرى (ابن بطه) باب ذکر العرش و الایمان