تفسیر ابن کثیر:
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (زمر23)
الله ﷻ زیباترین سخن را به صورت کتابی متشابه، متضمن وعد و وعید، نازل کرده است. آنان که از پروردگارشان می هراسند پوست بدنشان جمع می شود، سپس پوستشان و دلشان به یاد الله ﷻ نرم می گردد، این است هدایت الله ﷻ، هر که را بخواهد به آن راه نماید، و هر که را الله ﷻ گمراه کند او را راهبری نیست.
...وقوله: { تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ } أي هذه صفة الأبرار، عند سماع كلام الجبار، المهيمن العزيز الغفار، لما يفهمون منه من الوعد والوعيد. والتخويف والتهديد، تقشعر منه جلودهم من الخشية والخوف،
{ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ } لما يرجون ويُؤمِّلون من رحمته ولطفه،
فهم مخالفون لغيرهم من الكفار من وجوه:
أحدها: أن سماع هؤلاء هو تلاوة الآيات، وسماع أولئك نَغَمات الأبيات، من أصوات القَيْنات.
الثاني: أنهم إذا تليت عليهم آيات الرحمن خروا سجدا وبكيا، بأدب وخشية، ورجاء ومحبة، وفهم وعلم، كما قال: { إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ }
أي: لم يكونوا عند سماعها متشاغلين لاهين عنها، بل مصغين إليها، فاهمين بصيرين بمعانيها؛ فلهذا إنما يعملون بها، ويسجدون عندها عن بصيرة لا عن جهل ومتابعة لغيرهم [أي يرون غيرهم قد سجد فيسجدون تبعا له].
[الأنفال:2-4] وقال تعالى: { وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا } [الفرقان:73]
وقال السُّدِّي: { ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ }أي: إلى وعد الله. وقوله: { ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ } أي: هذه صفة من هداه الله، ومن كان على خلاف ذلك فهو ممن أضله الله، { وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ } [الرعد:33].
قال عبد الرزاق: حدثنا مَعْمَر قال: تلا قتادة، رحمه الله: { تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ }
قال: هذا نعت أولياء الله، نعتهم الله بأن تقشعر جلودهم، وتبكي أعينهم، وتطمئن قلوبهم إلى ذكر الله، ولم ينعتهم بذهاب عقولهم والغشيان عليهم، إنما هذا في أهل البدع، وهذا من الشيطان.
الثالث: أنهم يلزمون الأدب عند سماعها، كما كان الصحابة، رضي الله عنهم عند سماعهم كلام الله من تلاوة رسول الله صلى الله عليه وسلم تقشعر جلودهم، ثم تلين مع قلوبهم إلى ذكر الله. لم يكونوا يتصارخُون ولا يتكلّفون ما ليس فيهم، بل عندهم من الثبات والسكون والأدب والخشية ما لا يلحقهم أحد في ذلك؛ ولهذا فازوا بالقِدح المُعَلّى في الدنيا والآخرة.
اين صفت ابرار است هنگام شنيدن كلام الله بخاطر فهم آنها، تهديد هاي آن و وعده هاي آن، پوستشان از ترس جمع مي شود.
بخاطر اميد وآرزوي رحمت الله ﷻ و لطف وي.
پس آنها با كفار از چند وجه فرق دارند:
1) اينها چيزي را که گوش مي دهند، آيات الله ﷻ است ولي كفّار نغمه هاي بيت را از خوانندگان مي شنوند.
2) اينان وقتي آيات الرحمن را مي شنوند پس گريه كنان با ادب و خشيّت و اميد و محبت و فهم و علم به سجده مي افتند همچنان كه الله تعالي مي فرمايد{جز اين نيست كه مؤمنان آنانند كه چون الله ﷻ ياد كرده شود دل ايشان بترسد و چون آيات الله ﷻ بر ايشان خوانده شود، آن آيات ايمان ايشان را زياده سازند و بر پروردگار خويش توكّل مي كنند. آنان كه نماز را بر پا مي دارند و از آنچه که ايشان را روزى دادهايم خرج مىكنند.
اين جماعت، ايشانند مؤمنان. به تحقيق ايشان را نزديك پروردگار ايشان مرتبتها و آمرزش و روزى نيك است.(ترجمه ی سوره ی انفال آیات 2 تا 4)
و باز مي فرمايد: {و كسانى كه هر گاه آيات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، مانند كر و كور روى آن نمى افتند}[ترجمه سوره الفرقان آیه 73]
يعني هنگام شنيدن آن از گوش كردن به آن مشغول نمي مانند و به بازي مشغول نمي شوند بلكه به آن گوش فرا مي دهند در حالي كه فهم كننده و بينا هستند. به همين خاطر است كه به آن عمل مي كنند واز روي بصيرت به سجده مي روند نه از روي ناداني و تبعيت از غير (تبعيت: مي بينند كه بقيه سجده كرده اند آنها هم به تبعيت از سجده كنندگان به سجده مي روند).
3) آنها نزد شنيدن آيات ادب نگاه مي دارند همچنان كه صحابه (رض) هنگام شنيدن تلاوت آيات از رسول الله ﷺ بوده اند كه پوستشان جمع مي شد و بعد آرامش مي يافت همراه قلبشان به ذكر الله ﷻ. آنها فرياد نمي كردند و خود را به آنچه كه در خود نمي يافتند، به تكلّف (سختي) نمي انداختند، بلكه نزد آنها ثبات و سكون، قرار و ادب و خشيّت بود. آن صفاتي كه غير آنها را نبود به همين خاطر بود كه به خير دنيا و آخرت نائل شدند.
قتاده (رض) می گوید اين است صفت اولياء الله، الله ﷻ صفت آنان را بيان كرد به اينكه: پوست آنها جمع مي شود و چشمان آنها گريان مي شود و قلب آنها با ذكر الله ﷻ آرام مي گيرد، آنها را الله ﷻ به ذهاب عقل و بيهوشي موصوف نداشت (صفت آنها را در بیهوشی و ذهاب عقل ندانست). وآن (بيهوشي و ذهاب عقل) از اهل بدعت صادر مي شود و اين از شيطان است.
سدّي مي فرمايد معني الي ذكرالله، وعده ی الله ﷻ است ومعني {ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ}
{اين است هدايت الله ﷻ كه هر كه را خواهد به آنها هدايت مي كند} اين است كه هر كه خلاف اين صفات باشد از جمله ی كساني است كه الله ﷻ آنها را گمراه كرده است (يعني آنان كه بر هدايتند فقط پوست آنها جمع مي شود و بعد قلب و جسد آنان به ذكر الله ﷻ آرام مي گيرد و هركس كه خلاف اين باشد از گمراهان است).
الكتاب : تفسير القرآن العظيم
المؤلف : أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي [ 700 -774 هـ ]