ما تابع مذهب امام اعظم (رض) هستیم:
و ما از ميان مذاهب چهار گانه ي اهل تسنّن مذهب امام اعظم (رض) را اختيار كرده ايم، زيرا به پيامبر ﷺ و اصحاب وی (رض)، هم از نظر علم نزديكتر است و هم از نظر زمان؛ زيرا وی در قرن اول و دوم مي زيستند كه در آن زمان احاديث منقول از پيامبر ﷺ خيلي فراوان بود و از فاصله ی كمتري احاديث را مي شنيدند يعني به فاصله ی يك يا دو نفر. و در زمان خير قرنها مي زيسته اند. ولی ما كه تقريباً هزار و پانصد سال از پيامبر ﷺ دور هستیم چگونه به خود اجازه ی بي ادبي به آنان را داده و حكمي غير از حكم آنها مي دهيم، در حالي كه تعداد خيلي كمي از احاديث در دست ما وجود دارد. اين جرأت را چيزي جز جهل به ما نمي دهد و مثالي براي عدم جرأت عالمان، عالم مذهب احناف عبيدالله ابن مسعود رحمه الله است كه در مشرق و مغرب مشهور است و در موضوعات مختلف ديني تأليفات بسيار دارد و براي نمونه در اصول فقه، كتاب توضيح، كه همه ی طالبان علوم ديني آن كتاب را مي دانند كه چه گوهرگرانبهایی است، با اين وجود وی به خود اجازه ي خروج ازمذهب امامش را نداده است.
و اینکه امروز، اگر خوب بنگریم خواهیم دید کسانی از عدم پیروی از مذهب را مطرح می کنند و می خواهند با این کار مردم را گمراه کنند و رأی خود را به آنها تحمیل کنند و اگر بگوئیم که مذهب لازم نیست پس چرا مذهب ابن تیمیه را و یا مذهب ابن وهاب را می گیرید و حتّي از کلام الله ﷻ و رسول الله ﷺ نیز رأی آنان را برتر می دانند و کسانی نیز که بحث مذهب نداشتن را مطرح می کنند، خود مذهب لامذهبی را گرفته اند.
در زمان حیات صحابه (رض) نیز با اینکه تعداد آنان بسیار بود، فقط چند تن از آنها مرجع فتوی بوده اند و مثلاً گفته می شد مذهب ابن مسعود (رض).
و نکته ای در باره ی مذاهب چهارگانه اینکه؛ آنها هیچ گاه نگفته اند که حتماً باید یکی از این مذاهب را انتخاب کرد و می بینیم که شاگردان آنها به اجتهاد می پردازند و با استاد خود مخالفت می کنند و سخن دیگر اینکه آنها خلاف قرآن و سنّت رسول الله ﷺ چیزی نمی گفته اند و علّت اینکه ما می گوییم باید تابع یکی از اینها شویم، به خاطر اطمینانی است که از حکم های آنها بدست آوردیم و می دانیم که آنها خلاف شرع مصطفی ﷺ نکرده اند و اینکه در این زمان کسانی هستند که از مذاهب چهارگانه ایراد می گیرند و منظور آنها فقط این است که فتواهاي خود را جایگزین فتواهای آنها بکنند و به این ترتیب راه خود را پیش ببرند. برای مثال وهابیها عدم تبعیت از مذاهب چهار گانه را مطرح می کنند و می گویند که واجب نیست و واجب، تبعیت رسول الله ﷺ است. این ظاهرش خیلی خوب و زیبا و فریبنده است، چه همه ی ما اتباع از رسول الله ﷺ را قبول داریم و باید قبول داشته باشیم ولی در باطن آنها هدف دیگری دارند و آن از مطالعه ی کتب آنها معلوم می شود و خواهیم دید که فقط فتواهای ابن تیمیه و محمّد بن عبدالوهاب و ابن قیم جوزی را ذکر می کنند؛ پس آنها به دنبال جایگزین برای امامان ما می باشند. دیگر اینکه از امامان ما به تواتر نقل شده است که گفته اند (اذا صح الحدیث فهو مذهبی).
حرفی برای تأمل: الآن ما به خود اجازه می دهیم که اجتهاد کنیم. خوب است ولی آیا می توانیم حکمی بهتر از حکم امامان گذشته بیاوریم در صورتی که صلاحیت اجتهاد نداریم و از روی تعصّب اعمالی را انجام می دهیم. وقتی برای ما قرآن خوانده می شود آن را قبول نکرده بلکه قول استاد خود را و یا پیر خود را قبول می کنیم.
در این زمان، مذهب برای ما ضروری است، زیرا هرکس به هوای خود چیزی حکم می کند و از خیر قرون هم نیستند.