نام : کتاب قول الفصل فی شبهات الوهابیه
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 7

بحث بيعت و دلائل آن

بحث بيعت و دلائل آن: 1) از قرآن 2) بحث بيعت براي امارت و خلافت رسول الله ﷺ.
نخست آيات: 
*إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا (10). (سوره الفتح آیه 10)
آنان كه با تو - رسول الله ﷺ- بيعت مى‏كنند جز اين نيست كه با الله ﷻ بيعت مى‏كنند. یدالله بالاى دست هايشان است و هر كه بيعت را بشكند، به زيان خود شكسته است و هر كه بدان بيعت كه با الله ﷻ بسته است وفا كند، او را اجری عظیم دهد.*
*لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا (18). (سوره الفتح آیه 18)
الله ﷻ از مؤمنان، آن هنگام كه در زير درخت - معروف به شجره ی رضوان- با تو - رسول الله ﷺ- بيعت كردند، راضی و خشنود گشت و دانست كه در دلشان چه مى‏گذرد. پس آرامش بر آنها نازل كرد و به فتحى نزديك پاداششان داد.*
*يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ (12). (سوره الممتحنه آیه 12)
اى پيامبر، اگر زنان مؤمن نزد تو آمدند تا بيعت كنند، بدين شرط كه هيچ كس را با الله ﷻ شريك نكنند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و فرزندى را كه از آن شوهرشان نيست به دروغ به او نسبت ندهند و در كارهاى نيك نافرمانى تو نكنند، با آن ها بيعت كن و برايشان از الله ﷻ آمرزش بخواه، كه الله ﷻ آمرزنده و مهربان است.*
بحثی در مورد بیعت: همان طور که همگان می دانند بعد از وفات حضرت رسول الله ﷺ مردم با حضرت ابوبکر (رض) بعنوان جانشین حضرت ﷺ بیعت کردند و بعد از وی با حضرت عمر (رض) و بعد از وی با حضرت عثمان (رض) و بعد از ایشان نیز با حضرت علی (رض) و تا اینجا قریب به اتّفاق همه ی مؤمنان با این خلفای راشدین بیعت کردند و بعد از این حضرات (رض) اختلاف پیش آمد و نکته ای که در اینجا باید ذکر کرد این است که این خلفای راشدین ولی امر مسلمین در امور دنیوی و هم در امور معنوی بودند؛ یعنی هم امیر بودند، هم ولی و هم پیر و بعد از اینان بود که تقریباً رهبری این دو شئ - رهبری امور دنیوی و امور معنوی- از هم جدا شد و عده ای که به دنبال معنویت بودند، راه خود را از بیعت کنندگان با امراء جدا ساخته برای خود مرشد و پیر انتخاب کردند و ملاک آنها در انتخاب؛ تقوی بود، همچنان که در شجره های موجود در نزد این عزیزان از حضرت محمّد ﷺ تا به امروز مشاهده می شود. و ملاک آنها فقط و فقط تقوی بوده و بس. البته در این بین از آنجا که این عزیزان محبوبیت زیادی بین مردم کسب کرده بودند و کسب نموده اند عده ای سودجو و مقام پرست با ادّعاهای دروغین، خود را ولی و پیر معرفی می کردند و راه شناخت آنها تقوی و اسلام و شریعت محمّدی است. پس هر کس با ادّعایی دیگر پا در این جرگه بگذارد رسوا خواهد شد.
و توضیح شناخت ولی از غیر ولی، در کتاب «احسان المحسن باحسان خاتم الانبیاء ﷺ» به تفصیل آمده است.
 در اینجا این دلیل را مطرح می کنند: مگر ما مؤمن نیستیم و مؤمن شدن یعنی بیعت با رسول الله ﷺ، پس احتیاجی به بیعت جدید نیست.
جواب: 
1) به آیاتی که گذشت توجه شود؛ زیرا در آنجا آمده است که: وقتی مؤمنان با رسول الله ﷺ برای بیعت می آیند؛ پس مؤمن نیز بیعت می کند.
2) برای رهبری پس از رسول الله ﷺ مؤمنان بیعت می کردند و تا به امروز آن راه ادامه دارد و خواهد داشت.
3) انسان اگر برای انجام کاری عهد کند، گرچه انجام آن را قبلاً قبول كرده باشد، آن کار را بهتر انجام می دهد.
4) *عَوْفُ بْنُ مَالِكٍ الأَشْجَعِيُّ. قَالَ: كُنَّا عِنْدَرَسُولِ اللّهِ . تِسْعَةًأَوْثَمَانِيَةًأَوْسَبْعَةً. فَقَالَ: «أَلاتُبَايِعُونَ رَسُولَ اللّهِ؟»وَ كُنَّا حَدِيثَ عَهْدٍ بِبَيْعَةٍ. فَقُلْنَا: قَدْ بَايَعْنَاكَ يَارَسُولَ اللّهِ ثُمَّ قَالَ: «أَلاَتُبَايِعُونَ رَسُولَ اللّهِ؟»فَقُلْنَا: قَدْ بَايَعْنَاكَ يَا رَسُولَ اللّهِ ثُمَّ قَالَ: «أَلاَتُبَايِعُونَ رَسُولَ اللّهِ؟»قَالَ: فَبَسَطْنَا أَيْدِيَنَا وَ قُلْنَا: قَدْ بَايَعْنَاكَ يَا رَسُولَ اللّهِ فَعَلاَمَ نُبَايِعُكَ؟ قَالَ: «عَلَى أَنْ تَعْبُدُوااللّهَ وَلاَتُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً. وَالصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ. وَتُطِيعُوا وَأَسَرَّ كَلِمَةً خَفِيَّةً وَلاَتَسْأَلُوا النَّاسَ شَيْئاً»فَلَقَدْ رَأَيْتُ بَعْضَ أُولئِكَ النَّفَرِ يَسْقُطُ سَوْطُ أَحَدِهِمْ فَمَايَسْأَلُ أَحَداً يُنَاوِلُهُ إِيَّاهُ. (صحیح مسلم ج7ص112- سنن ابی داوود ج5ص55 – سنن الکبری للبیهقی ج6ص174)
از عوف بن مالک اشجعی (رض) (انصاری): ما نزد رسول الله ﷺ بودیم و تعداد ما نه نفر یا هشت یا هفت نفر بود. پس رسول الله ﷺ فرمودند: آیا با رسول الله ﷺ بیعت نمی کنید؟ - یعنی بیایید و با من بیعت کنید- و ما جدیداً ایمان آورده بودیم. پس جواب دادیم یا رسول الله ﷺ ما که با شما بیعت کرده ایم؟ - این بیعت برای چیست؟- باز حضرت تکرار کردند و گفتند: آیا با رسول الله ﷺ بیعت نمی کنید؟ - یعنی بیایید و با من بیعت کنید- . پس جواب دادیم یا رسول الله ﷺ ما که با شما بیعت کرده ایم؟- این بیعت برای چیست؟ - باز حضرت تکرار کردند و گفتند: آیا با رسول الله ﷺ بیعت نمی کنید؟ - یعنی بیایید و با من بیعت کنید- . ما دستمان را باز کردیم و گفتیم با شما بیعت کردیم. یا رسول الله ﷺ بر چه چیزی بیعت کنیم؟ حضرت ﷺ فرمودند: بیعت بر اینکه الله ﷻ را عبادت خواهیدکرد و شرک نمی ورزید و نمازهای پنجگانه بر پا خواهید داشت و مطیع خواهید بود. در اینجا کلمه ای را آهسته به زبان آوردند و اینکه از مردم چیزی نخواهید. - راوی گوید- همانا من بعضی از آن بیعت کنندگان را بعداً می دیدم که تازیانه اش می افتاد - خودش بر اسب سوار بود- ولی از کسی نمی خواست که آن را به وی دهد.*
اهل صوفیه که بیعت را سنّت می دانند بر همین حدیث مبارک استناد می کنند؛ زیرا اگر خوب روی آن فکر کنیم و درک کنیم آن جمع صحابه (رض) که با رسول الله ﷺ بیعت می کنند همه دارای ایمان می باشند و همه نمازهای پنج گانه را انجام داده اند و به الله ﷻ نیز شرک نورزیده اند.
در اینجا ذکر این مطلب ضروری است که بیعت با پیر واجب نیست و از اصول و فروع دین نیز نمی باشد؛ بلکه فقط از باب استحباب و تبعیت از صحابه (رض) و تابعین ایشان می باشد.