نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 5
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 5

كِتَابُ الوﺻﺎﻳﺎ (در بیان احکام متعلق به وصیت)

كِتَابُ الوﺻﺎﻳﺎ
در بیان احکام متعلق به وصیت:
مسئله 1 ◄ تعریف وصیت: واجب گرداندن چيزي بعد از مرگ خود شخص را وصیت گویند.
مسئله 2 ◄ اگر وارثان شخص غنی باشند مستحب است که یک‌سوم اموالش را براي غیر وارث وصیت کند.
مسئله 3 ◄ همچنین اگر وارثان با گرفتن سهم خود بی‌نیاز شوند نیز مستحب است که یک‌سوم را به دیگران وصیت کند.
دلیل:
زیرا در این صورت برای وارث به‌منزله‌ی هبه خواهد بود و برای غیر وارث صدقه است و صدقه از هبه بهتر و افضل است. (الهدایه ج4ص515)
مسئله 4 ◄ ترک وصیت در زمانی که وارثان بی‌نیاز نباشند و یا با سهم خود نیز بی‌نیاز نگردند مستحب است.
دلیل:
زیرا در این کار صدقه بر نزدیکان و ذی رحم محرم است و در صدقه ذی رحم محرم اولویت دارند. (الهدایه ج4ص515)
مسئله 5 ◄ وصیت برای بچه در شکم مادر اگر در کمتر از اقل مدت حمل به دنیا بیاید صحیح است.
دلیل:
زیرا وصیت همانند ارث است و جنین اهلیت ارث‌بری را دارد پس اهلیت وصیت را نیز دارد و از وجهی دیگر به هبه شبیه است پس قبول نیز شرط نیست. (مجمع الانهر ج2ص693)
مسئله 6 ◄ وصیت بچه در شکم مادر برای دیگری نیز اگر در مدت کمتر از اصل مدت حمل یعنی شش ماه به دنیا بیاید صحیح است؛ مثلاً بگويد: آنچه در شکم این حیوان است برای فلانی دهید.
دلیل:
زیرا آنچه در شکم است به ارث می‌رسد پس می‌توان با وصیت نیز به کسی تعلق گیرد. (مجمع الانهر ج2ص693)
مسئله 7 ◄ اگر فقط حمل (بچه در شکم مادر) را وصیت کند و یا حمل را از وصیت کنیز استثنا کند نیز صحیح است.
دلیل:
اصل این است که اگر یک شیء صلاحیت معامله شدن مستقیم و مستقل از دیگر اشیاء را داشته باشد صلاحیت استثناء را نیز دارد پس وصیت نیز از این قبیل است. (درر الحکام ج2ص429)
مسئله 8 ◄ وصیت مسلمان برای ذمي و وصیت ذمي برای مسلمان صحیح است.
دلیل:
زیرا ذمی در حق معاملات به مسلمانان لاحق شده است. (فتح باب العنایه ج7ص26)
مسئله 9 ◄ وصیت از یک‌سوم اموال موصی (وصیت‌کننده) برای غیر وارث لازم‌الاجراء می‌شود نه بیشتر از یک‌سوم مگر اینکه وارثان اجازه دهند.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: همانا الله ﷻ یک‌سوم اموالتان را برای شما صدقه داده است تا حسنات شما بیشتر شود و اعمالتان افزایش یابد. (تبیین الحقائق ج6ص182 – مسند امام احمد ج45ص475)
توضیح: بعد از فوت شخص اموال وی قهراً و اجباراً به وارثان وی می‌رسد و حق تصرف ندارد پس در این حدیث رسول‌الله ﷺ می‌فرمایند که الله ﷻ یک‌سوم اموالتان را به شما بخشیده است تا خودتان تعیین کنید که به چه کسی می‌رسد.
رسول‌الله ﷺ به سعد ابن ابی وقاص (رض) که خواست کل اموالش را وصیت کند اجازه ندادند و وی (رض) گفت پس نصفش را وصیت کنم؟ حضرت ﷺ فرمودند: خیر. سعد (رض) گفت پس یک‌سوم را وصیت کنم؟ حضرت ﷺ جواب دادند: یک‌سوم و یک‌سوم اموال زیاد است. (شرح مشکل الاثار ج13ص219 - السنن الصغیر للبیهقی ج2ص369)
مسئله 10 ◄ وصیت برای وارث یا قاتل مستقیم خودش نیز درست نيست مگر اینکه وارثان اجازه دهند.
دلیل:
رسول‌الله ﷺ: همانا الله تعالی حق هر صاحب حقی را عطا کرده است پس وصیتی برای وارث نیست. (المبسوط للسرخسی ج27ص143 - سنن ابن ماجه ج2ص905)
رسول‌الله ﷺ: برای قاتل وصیتی نیست. (الباب فی الجمع بین السنه و الکتاب ج2ص792)
ارث‌بری وصیت الله تعالی است و قاتل را از آن (ارث) محروم کرده می¬شود پس به‌طریق‌اولی از وصیت محروم می‌شود. (الباب فی الجمع بین السنه و الکتاب ج2ص792)
مسئله 11 ◄ وصیت از کودک و مکاتب جایز نیست.
دلیل:
زیرا وصیت تبرّع (بخشش کردن) است و کودک اهل تبرّع نیست و اموال مکاتب برای تبرّع نیست. (الهدایه ج4ص516)
مسئله 12 ◄ در تقسیم اموال میّت بدهی وی بر وصیت اولویت دارد؛ یعنی اول بدهی پرداخت شود و بعد وصیت انجام شود.
دلیل:
از حضرت علی (رض) و حضرت ابن عباس (رض): در قرآن ذکر وصیت قبل از دِین می‌آید درحالی‌که رسول‌الله ﷺ دِین را بر وصیت مقدم می‌داشتند. (المبسوط للسرخسی ج27ص143 - سنن الترمذی ج4ص435)
مسئله 13 ◄ قبول یا رد وصیت بعد از فوت موصی معتبر است پس قبول یا رد موصی‌له (کسی که وصیت به نفعش شده) قبل فوت موصی باطل است و اعتبار ندارد.
دلیل:
زیرا حکم وصیت بعد از فوت موصی اجرا می‌شود و رد قبل از اجرای حکم ارزشی ندارد. (فتح باب العنایه ج7ص28)
مسئله 14 ◄ موصی‌له با قبول وصیت مالک شیء وصیت شده می‌شود مگر اینکه موصی بمیرد و موصی‌له قبل از قبول وصیت بمیرد که در این صورت به وارثان موصی‌له می‌رسد.
دلیل:
زیرا بدون قبول وصیت نیز به ملک موصی‌له واردشده است و وقتی فوت شود به ورثه‌ی وی می‌رسد. (فتح باب العنایه ج7ص28)
مسئله 15 ◄ موصی حق رجوع از وصيتش را دارد که به‌وسیله‌ی یکی از طرق زیر صورت می‌گیرد:
1- با کلام صریح و گفتن اینکه از وصیتش برگشته است.
2- با انجام کاری بر شیء وصیت شده که باعث می‌شود مالک حق تصرف خود بر آن را از دست بدهد همانند تصرفی که غاصب در مال مغصوب انجام می‌دهد و باعث از بین رفتن حق تصرف مالکش می‌شود مانند اینکه پارچه را برای لباس بِبُرد.
3- با اضافه کردن چیزی به مال وصیت که باعث می‌شود تسلیم وصیت بدون آن شیء اضافه‌شده ممتنع باشد؛ مثلاً آردی را وصیت کند بعد به آن روغن اضافه کند و داری (کاشانه) را وصیت کند و بعد در آن بنا سازد.
4- کاری با وصیت کند که باعث زوال مالکیت موصی می‌شود مثلاً بفروشد یا هبه دهد.
دلیل:
حق برگشت ثابت است؛ زیرا وصیت بخششی است که هنوز کامل نشده است مانند هبه.
زیرا رجوع از یک شیء صراحتاً و یا دلالتاً ثابت می¬شود و صریح همان گفتن و اظهار کردن اینکه از وصیتش برگشته است و دلالتاً نیز مانند این‌که بفروشد و به ملک خود اختلاط کند. (تبیین الحقائق ج6ص186)
مسئله 16 ◄ با شستن لباس وصیت شده از وصیت بودن خارج نمی‌شود. (تبیین الحقائق ج6ص187)
دلیل:
زیرا در عرف چنین است که جامه‌ای را قرار باشد به کسی دیگر دهد شسته می‌شود و بعد به‌طرف تحویل می‌شود پس شستن تقریر وصیت است.
مسئله 17 ◄ با انکار وصیت نیز وصیت باطل نمی‌شود. (قول امام محمد (رض) است و قول امام ابویوسف (رض) این است که وصیت با انکار وصیت باطل می‌شود.)
دلیل:
زیرا رجوع یعنی اینکه در زمان گذشته بوده است و در زمان حال از آن برگشته است ولی انکار یعنی ادعای نبود یک شیء، پس بین رجوع و انکار تضاد وجود دارد. (مجمع الانهر ج2ص695)
مسئله 18 ◄ اگر مردی در زمان مرض الموت شیئی را به زنی هبه دهد و بعد آن زن را به نکاح خود دربیاورد، هبه‌اش باطل است.
مسئله 19 ◄ و همچنین اگر برای زنی وصیت کند و بعد به نکاح خود دربیاورد، وصیتش باطل است.
مسئله 20 ◄ اگر کسی برای پسرش که کافر است وصیت کند و یا هبه دهد و بعداً پسرش مسلمان شود وصیتش و هبه‌اش باطل هستند و همچنین اگر پسرش در هنگام وصیت برده بوده باشد و بعداً آزاد شود وصیت و هبه باطل است.
دلیل:
اصل این است که وصیت برای وارث باطل است و برای این امر وقت فوت موصی معتبر است یعنی در وقت فوت وی باید دید که آیا موصی‌له وارث است یا که خیر و طبق آن عمل کرده می‌شود و در این مسئله آن زن که هنگام وصیت غیر وارث بود، در زمان اجرای حکم وصیت وارث گشت پس وصیت باطل است. (مجمع الانهر ج2ص695)
مسئله 21 ◄ هبه¬ی عاجز از ایستادن و هبه¬ی شل و کسی که بیماری سل دارد، اگر مدت بیماری‌اش طولانی باشد و ترس از مردن به خاطر این مریضی نباشد از کل اموال وی است و اگر خوف مرگ وی باشد از یک‌سوم مالش معتبر است.
دلیل:
زیرا این نوع از بیماری‌ها جزو بیماری‌های مزمن است (شدید و زمان‌بر) پس بین مرض الموت بودن یا نبودن مشکوک است، پس اگر بیش از یک سال به طول انجامد مرض الموت محسوب نمی‌شود و در کمتر از آن مرض الموت محسوب می‌شود و کسی که در مرض الموت باشد حق تصرف در اموال خود را ندارد مگر از یک‌سوم آن. (درر الحکام ج2ص431)
مسئله 22 ◄ اگر یک شخص چندین وصیت مختلف نموده باشد، هرکدام که فرض است از بقیه در اولویت است و اگر در حکم (فرض – واجب – سنت- مستحب بودن) همه‌ی وصیت‌ها مساوی باشند پس هرکدام را که موصی پیشتر ذکر کرده همان را تقدیم کرده شود.
فرض مانند حج و زکات.
دلیل:
زیرا اصل بر این است که اهم را تقدیم کرده شود و فرض اهم است و در ذکر وصایا نیز ظاهر امر بر این دلالت دارد که شخص آنچه برای خودش مهم‌تر است را پیشتر از بقیه ذکر می‌کند. (درر الحکام ج2ص432)
مسئله 23 ◄ اگر کسی وصیت حج کند، پس اگر به‌اندازه‌ی کافی پول داشته باشد حج را از شهر موصی (وصیت‌کننده) و به‌صورت سواره انجام شود و اگر پولش به حج کردن از شهرش نرسد پس از مکانی فرستاده شود که خرجش از مال وصیت برسد.
مسئله 24 ◄ اگر حاجی درراه حج فوت کند و یا وصیت به حج از طرفش نماید باید از شهر موصی‌به حج فرستاده شود.
دلیل:
زیرا اگر خود وی در زمان حیات خود قصد حج رفتن می‌کرد قطعاً از شهر خود به حج می‌رفت پس همین‌طور است بعد از فوت وی که مقصود از وصیت حج کردن است به‌مانند آنچه خود انجام می‌داد.
 و در مورد «فوت شدن در مسیر حج» برای این است که عمل وی ناتمام منقطع شده است و سفر وی در اصل سفر فوت بوده است پس سفرش اعتبار ندارد و از خانه‌اش فرستاده شود. (المبسوط للسرخسی ج27ص173)
مسئله 25 ◄ اگر یک‌سوم اموالش را مثلاً برای زید وصیت کند و یک‌ششم اموالش را برای کسی دیگر؛ و وارثانش اجازه ندهند، پس یک‌سوم را به سه سهم تقسیم شود و دو سهم آن برای زید و یک سهم باقی‌مانده به کس دیگر می‌رسد.
دلیل:
زیرا هر یک از موصی‌له‌ها به سببی صحیح مستحق موصی‌به (شیء وصیت شده) گشتند و یک‌سوم کفاف تمام حقشان را نمی‌دهد پس بر اساس وصیت یک‌سوم را بین آن‌ها تقسیم کرده می‌شود. (فتح باب العنایه ج7ص32)
مسئله 26 ◄ اگر یک‌سوم اموالش را برای زید و کل اموالش را برای کسی دیگر وصیت کند و وارثانش اجازه ندهند، پس یک‌سوم اموال را به دو سهم تقسیم و به هرکدام یک سهم از آن بدهند و امامین (رض) گفته‌اند که به چهار سهم تقسیم شود و به کسی که یک‌سوم برایش وصیت شده است یک سهم از چهار سهم داده شود و به صاحب وصیت کل، سه سهم از چهار سهم داده شود.
دلیل:
دلیل امام اعظم (رض): در حالت اجازه ندادن ورثه، آنچه بیش از یک‌سوم باشد، در حق تقسیم یک‌سوم باطل است و مانند آن است که مازاد بر یک‌سوم را فسخ کرده باشد. (المبسوط للسرخسی ج27ص148و149)
دلیل امامین (رض): آنچه با وصیت در اموال واجب می¬شود مانند ایجاب الله ﷻ در سهم‌الارث است و همچنان که در سهم‌الارث در وقت تنگ آمدن اموال از سهام، سهم‌الارث را در یکدیگر ضرب می¬کنند و هر کس که در سهم‌الارث تعیین‌شده در شرع بیشتر ارث می¬برد در ضرب نیز همان مازاد ارث باید لحاظ شود، پس در وصیت نیز این رویه اعتبار کرده می¬شود. توضیح: الله تعالی برای زوج نصف و برای خواهر نیز نصف و برای مادر یک‌سوم ترکه را واجب گردانده است و این مسئله در وقت منفرد بودن هرکدام مشکلی ندارد ولی اگر هر سه وارث مذکور موجود باشند پس اموال در اجرای سهم هرکدام تنگ آمده است؛ یعنی نمی‌توان دو نصف و یک‌سوم را کامل تخصیص داد پس در این صورت به کسی که سهم بیشتری برایش ذکرشده بیشتر داده می‌شود و به کسی که از اول سهم‌الارث کمتری تعیین‌شده در این مسئله نیز کمتر تعلق می‌گیرد و وصیت نیز چنین است. (المبسوط للسرخسی ج27ص148)
مسئله 27 ◄ نزد امام اعظم (رض) هر مقدار از اموال که از یک‌سوم بیشتر باشد و وارثان اجازه ندهند از یک‌سوم محسوب می‌شود و بر سه تقسیم می‌شود؛ یعنی اگر بگوید کل اموال را وصیت کردم و یا نصف اموال را، هرکدام مانند این است که گفته باشد یک‌سوم را وصیت کردم و وصیت بالاتر از یک‌سوم باطل است.
مسئله 28 ◄ از این قاعده مستثناء است:
 1- در (محاباة) طرفداری کردن در یک معامله از شخصی؛ مثلاً بگوید این گوسفندم را که سی تومان ارزش دارد به فلانی به ده تومان بفروشید و گوسفند دیگر را که شصت تومان ارزش دارد به فلانی دیگر به بیست بفروشید و موصی (وصیت‌کننده) اموال دیگری نداشته باشد پس در این صورت اولی را به فلانی به بیست تومان فروخته شود زیرا یک‌سوم قیمتش به‌عنوان وصیت کم شده است و دیگری را که شصت تومان بود به فلان دیگری به چهل تومان فروخته شود و بیست تومان به‌عنوان وصیت از قیمت گوسفند دوم کم شده است. در این مسئله صاحب وصیتِ بیشتر سهم بیشتری بُرده است و صاحب وصیتِ کمتر سهم کمتری از وصیت برده است و این است معنی استثناء از قاعده قبل آن.
2- در سعایه؛ یعنی دو برده دارد و وصیت می‌کند که قیمت خودشان را پرداخت کرده و آزاد شوند و ارزش هرکدام از این بندگان مانند مسئله قبلی باشد، تقسیم نیز به همین صورت خواهد بود.
3- پول فرستاده‌شده به شخصی و صورتش مانند مسئله قبل است و به‌جای گوسفند پول داده است و تقسیم نیز به همین صورت خواهد بود.
دلیل:
زیرا این امور بر حق وارثان واقع نشده است یعنی شیئی از حق وارثان به موصی‌له تعلق نگرفته است؛ زیرا ممکن است که برای میّت اموال دیگری ظاهر شود و این اشیاء وصیت شده با یک‌سوم حل شود و وصیت به آزادی به معنی این است که بنده قیمت خود را بپردازد و مانند پولی است که برای کسی فرستاده‌شده باشد برخلاف وصیت بیش از یک‌سوم که باعث ابطال حق ورثه خواهد شد و این درست نیست. (الاختیار لتعلیل المختار ج5ص74)
مسئله 29 ◄ اگر به غریبه‌ای وصیت کند که «مثلِ سهم‌الارث پسرم به وی دهید»، این وصیت صحیح است.
دلیل:
زیرا مثل یک شیء عین آن شیء نیست پس در این کار واگذاری شیء تعیین‌شده با نص به دیگری صورت نمی‌گیرد. (بدائع الصنائع ج7ص357)
مسئله 30 ◄ اگر به غریبه‌ای وصیت کند که سهم‌الارث پسرم را به وی دهید این وصیت باطل است.
دلیل:
زیرا سهم فرزند به نص قطعی (قرآن) ثابت است، پس با وصیت نمی‌توان به دیگری انتقال داد. (بدائع الصنائع ج7ص357)
مسئله 31 ◄ تصرف شخص در اموال اگر عقدی باشد، در حال لازم‌الاجرا می‌شود و احوال (از صحت و مرض الموت) شخص عقد کننده در زمان عقد معتبر کرده می¬شود درنتیجه اگر زمان سلامتی‌اش بگوید: فلان چیز صدقه است از کل اموال وی محسوب می‌شود و اگر در مرض الموت باشد از یک‌سوم اموالش محسوب می‌شود.
مسئله 32 ◄ اگر به بعد از مرگش موکول کند، از یک‌سوم اموال خواهد بود.
دلیل:
زیرا در اولی حق ورثه در اموال وی تعلق نگرفته است ولی در مرض الموت بعد از تعلق حق ورثه تصرف کرده است. (البنایه ج13ص446)
مسئله 33 ◄ اگر در زمان بیماری چیزی را به کسی ببخشد و بعد سلامتی‌اش را به دست بیاورد مانند بخشیدن در زمان سلامتی است.
دلیل:
زیرا با به دست آوردن سلامتی معلوم شد که برای ورثه حقی در اموال وی ثابت نشده است. (الهدایه ج4ص526)
مسئله 34 ◄ آزاد کردن بنده و محابات و هبه و ضمانت شخص در زمان مرض الموت وصیت است.
دلیل:
زیرا این اشیاء تبرّع (بخشش) می‌باشند و بعد از تعلق حق ورثه صورت گرفته است پس از بیش از یک‌سوم محجور است. (الهدایه ج4ص526)
مسئله 35 ◄ همسایه¬ به کسی گفته می¬شود که دارش به دار آن شخص چسبیده باشد.
دار: خانه و حیاط.
دلیل:
زیرا در عرف و شرع چنین است. (فتح باب العنایه ج7ص37)
مسئله 36 ◄ صهر: ذی رحم محرم زنش را گویند.
دلیل:
زیرا وقتی رسول‌الله ﷺ حضرت جویریه (رض) را به نکاح خود درآوردند مردم به خویشاوندان حضرت جویریه (رض) اصهار رسول‌الله ﷺ می‌گفتند. (الاختیار لتعلیل المختار ج5ص77 - نصب الرایه ج4ص415)
مسئله 37 ◄ ختن: شوهر هر ذی رحم محرم را گویند.
دلیل:
گفته‌شده است که این در عرف عرب است ولی در عرف ما چنین نیست. (فتح باب العنایه ج7ص38)
مسئله 38 ◄ اهل شخص: زوجه‌ی وی را گویند.
دلیل:
قرآن کریم: و ...به اهلش گفت درنگ کنید. (سوره طه 10) یعنی حضرت موسی  به همسرش گفت و کسی دیگر همراه وی نبود و حقیقت لفظ فقط همسر را شامل می‌شود. (فتح باب العنایه ج7ص38)
مسئله 39 ◄ آل شخص: اهل‌بیتش؛ هرکسی که از طرف پدر به وی منسوب می‌شود.
دلیل:
زیرا نسب از طرف پدر اعتبار کرده می‌شود یعنی شخص به طایفه پدر نسبت داده می‌شود نه مادر. (فتح باب العنایه ج7ص38)
مسئله 40 ◄ اقارب و ذو انساب شخص (خویشاوندان): محرم‌های شخص به‌غیراز والدینش و فرزندانش، هرکدام که از لحاظ نسب نزدیک‌تر باشد در اولویت است.
دلیل:
داخل نبودن پدر برای این است که الله ﷻ در قرآن والدین را از اقارب جدا آورده است پس جزو اقارب نمی‌شوند و فرزند نیز مانند پدر است و ذی رحم محرم بودن برای این است که شخص در مورد ذی رحم محرم خود مأمور به صله‌ی رحم و همچنین مأمور به بخشش برای آنان می‌باشد و همچنین بین آنان احکام مخصوصی وجود دارد مثل عدم جواز نکاح؛ و اینکه هرکدام نزدیک‌تر باشد اولویت داده می‌شود؛ زیرا در میراث چنین است که هرکدام نزدیک‌تر باشد ارث می‌برد و فامیل دورتر از ارث محجوب می‌شود. (المبسوط للسرخسی ج27ص156)
مسئله 41 ◄ در وصیت برای ولدِ (فرزند) شخص، پسر و دخترش برابر هستند.
دلیل:
زیرا کلمه‌ی ولد (فرزند) شامل هر دو می‌شود و ترجیح دهنده‌ای در این کلمه نیست. (فتح باب العنایه ج7ص39)
مسئله 42 ◄ اگر بر وارثان فلان کس وصیت کند، پس برای وارث پسر دو برابر سهم وارث دختر می‌رسد.
دلیل:
زیرا این وصیت بر اساس وراثت آنان بناشده است و در وراثت پسر سهم دو دختر را می‌برد پس در این نوع وصیت نیز رعایت کرده شود. (فتح باب العنایه ج7ص39)
مسئله 43 ◄ اگر برای بنی فلان وصیت کند پسر و دختر داخل هستند.
دلیل:
اگر منظور از بنی فلان اسم طایفه باشد قطعاً دختران نیز داخل در وصیت هستند؛ زیرا به انسان گفته می‌شود بنی‌آدم و زن و مرد فرقی ندارد. (ذخیرة العقبی فی شرح صدر الشریعة الغراء ج4ص622)
ولی اگر به معنی پسران فلان باشد در این صورت امام اعظم (رض) اول می‌گفتند که دختران وی نیز داخل می‌شوند ولی در قول آخرشان گفته‌اند که داخل نمی‌شوند. (فتح باب العنایه ج7ص39)
مسئله 44 ◄ اگر برای موالی خودش وصیت کند درحالی‌که کسی وی را آزاد کرده باشد و او نیز دیگری را آزاد کرده باشد، چنین وصیتی باطل است.
دلیل:
زیرا کلمه‌ی مولا بین آزادکرده‌ی وی و کسی که وی را آزاد کرده است مشترک می‌باشد و بین آنان عمومیت نیز ندارد؛ یعنی هر دو را با هم شامل نمی‌شود و قرینه‌ای برای تعیین یکی از آن‌ها نیست. (شرح الوقایه ج10ص456)
مسئله 45 ◄ اگر وصیت کند که بنده‌اش برای فلان کس برای مدت معینی یا برای ابد خدمت کند، این وصیت صحیح است.
مسئله 46 ◄ همچنین اگر سکنای داری را چنین وصیت کند یعنی به مدت معین یا تا ابد برای فلان کس بدهد، وصیت صحیح است.
مسئله 47 ◄ و همچنین اگر سود این دو را برای کسی وصیت کند نیز صحیح است و اگر این وصیت از یک‌سوم اموال میّت قابل حصول باشد به وصیت عمل کرده شود و الّا دار را بین موصی‌له (کسی که برایش وصیت شده است) و ورثه تقسیم کرده شود و در مورد بنده نوبتی استخدام کنند.
دلیل:
زیرا منفعت یک شیء را در زمان حیات می‌توان به دیگری تملیک کرد پس بعد از فوت نیز چنین است. (شرح الیاس ج2ص304)
و یک‌سوم حق موصی‌له است و ورّاث را دخالتی نیست ولی در بیش از یک‌سوم برای رعایت حق موصی‌له و ورّاث تقسیم کرده شود؛ زیرا حق موصی‌له یک‌سوم است و حق وارثان دوسوم پس همچنان که اموال بین آنان تقسیم می‌شد منافع نیز تقسیم شوند. (الهدایه ج4ص533)
مسئله 48 ◄ اگر موصی‌له در زمان حیات موصی بمیرد وصیت باطل است.
دلیل:
زیرا وصیت واجب گرداندن یک شیء بعد از فوت موصی است و وقتی کسی که برایش وصیت کرده است قبل از وی فوت شود دیگر محل وصیتی باقی نمانده است. (درر الحکام ج2ص444)
مسئله 49 ◄ اگر موصی‌له بعد از فوت موصی فوت کند، آن بنده و دار که خدمت و سکنایش را وصیت کرده بود به وارثان موصی برمی‌گردد.
دلیل:
زیرا موصی اجازه‌ی استفاده از منافع ملکش را برای شخص موصی‌له داده است پس بدون رضایت وی به کسی دیگر تعلق نگیرد. (الهدایه ج4ص533)
مسئله 50 ◄ اگر میوه‌ی باغش را برای کسی وصیت کند درحالی‌که در باغش میوه باشد، پس همان میوه تعلق می‌گیرد.
دلیل:
زیرا میوه حقیقتاً به میوه‌ی موجود در باغ وی اطلاق کرده می‌شود و به میوه‌هایی که در آینده خواهد داد به‌طور مجازی اطلاق می‌شود پس به حقیقت کلمه عمل کرده می‌شود. (المبسوط للسرخسی ج28ص2)
مسئله 51 ◄ اگر به مسئله‌ی بالا کلمه‌ی «تا ابد» را بگوید پس برای موصی‌له میوه‌های موجود و میوه‌هایی که در آینده می‌دهد تعلق می‌گیرد.
دلیل:
زیرا با اعلام صریح کلمه‌ی «ابد» معلوم گشت که برای وی میوه‌ی موجود و میوه‌هایی که در آینده موجود خواهد شد تعلق می‌گیرد. (المبسوط للسرخسی ج28ص2)
مسئله 52 ◄ همچنین اگر وصیت به غله¬ی (درآمد) باغ کند، نیز هر آنچه از میوه که در آن وجود دارد تا وقت فوت موصی‌له به وی تعلق می‌گیرد.
دلیل:
زیرا معنی حقیقی غله همین است؛ یعنی میوه‌های موجود و میوه‌هایی که در آینده به وجود خواهد آمد. (المبسوط للسرخسی ج28ص2)
مسئله 53 ◄ اگر به پشم گوسفندانش و بره‌های گوسفندانش و شیر گوسفندانش وصیت کند، همانی تعلق می‌گیرد که در وقت فوت موصی موجود است؛ فرقی ندارد کلمه‌ی «ابد» را بگوید یا نگوید.
دلیل:
زیرا هیچ عقدی بدون موجود بودن آ ن شیء در زمان عقد جایز نیست و وصیت نیز نوعی عقد است پس بر آنچه موجود است واقع می‌شود نه بر غیر موجود مانند آنچه از حیوان حاصل می‌شود ولی در مورد غله¬ی باغ و میوه¬ی آن بر میوه‌های غیر موجود نیز عقد واقع می‌شود پس وصیت نیز واقع می‌شود. (المبسوط للسرخسی ج28ص2و3)
مسئله 54 ◄ اگر ذمی در زمان سلامتی‌اش مکانی را به کلیسا یا کنیسه تبدیل کرده باشد بعد از مرگ وی به وارثانش ارث می‌رسد.
دلیل:
نزد امام اعظم (رض) به این دلیل به ارث می‌رسد زیرا که آن وقف است و وقف به ارث می‌رسد و نزد امامین (رض) برای این به ارث می‌رسد که این کار معصیت است هر چند که وی اعتقاد عبادت بودن دارد پس به ورّاث ارث می‌رسد. (فتح باب العنایه ج7ص43)
مسئله 55 ◄ وصیت ذمی به ساختن کنیسه یا کلیسا صحیح است.
دلیل:
زیرا در وصیت معنی تملیک و جانشین گرفتن وجود دارد و هر دوی این اعمال برای ذمی ثابت است. (الهدایه ج4ص536)