فصل کسانی که شهادت آنان قبول است و کسانی که شهادت آنان مردود است:
مسئله 22 ◄ شهادت مذاهب گمراه (اهل الاهواء) بهغیراز مذهب «خطابیه» صحیح و مقبول است.
دلیل:
زیرا در همهی این مذاهب دروغ حرام است و مبنای قبول شهادت و رد آن بر صادق بودن و دروغ بودن است.
اهل الاهواء: کسانی که اعتقادشان اعتقاد اهل سنت نباشد.
خطابیه: گروهی از روافض هستند که شهادت دادن به نفع شیعهی خود را واجب میدانند. (شرح الوقایه ج7ص338)
مسئله 23 ◄ شهادت ذمی بر ذمی مقبول است هرچند دینشان یکی نباشد.
مسئله 24 ◄ شهادت ذمی بر مستأمن نیز صحیح است.
دلیل:
رسولالله ﷺ برای یهودی که زنا کرده بود از شاهدان خودشان استفاده نمودند و شهادتشان را قبول کردند. (فتح باب العنایه ج5ص411)
زیرا کفار همه بر یک دین هستند یعنی کافر کافر است، چه یهودی باشد و چه مسیحی. (شرح الوقایه ج7ص340)
ولایت ذمی از مستأمن بالاتر است. (فتح باب العنایه ج5ص412)
تعریف مستأمن: کافری که با اجازه وارد کشور اسلامیشده است.
مسئله 25 ◄ شهادت مستأمن بر مستأمن درصورتیکه از یک دار (کشور) باشند درست است.
دلیل:
زیرا اگر دارشان مختلف باشد بر یکدیگر ولایت نخواهند داشت. (فتح باب العنایه ج5ص412)
مسئله 26 ◄ شهادت کسانی که بین آنها دشمنی دینی وجود دارد نیز صحیح است.
دلیل:
زیرا به خاطر دینش از دروغ پرهیز خواهد نمود. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص148)
مسئله 27 ◄ شهادت کسی که از گناهان کبیره اجتناب میکند و بر گناهان صغیره اصرار ندارد و عمل خیر و درست وی غالب باشد، مقبول است.
دلیل:
زیرا اعتبار اجتناب از تمامی گناهان صغیره و کبیره برای شهادت باعث بسته شدن باب شهادت خواهد شد و شهادت برای احقاق حقوق بندگان است پس همان غالب احوال و اجتناب از کبائر اعتبار کرده میشود. (العنایه ج7ص421)
مسئله 28 ◄ شهادت ختنه ناکرده و خصی (کسی که خایهاش را کشیدهاند) و ولد زنا و کارمندان دولت (که وظیفه جمعآوری صدقات و جزیه و خراج را به عهده دارند) نیز صحیح است.
دلیل:
زیرا ختنه ناکرده بودن به عدالت شخص خللی وارد نمیکند؛ البته صحیح بودن شهادت ختنه ناکرده وقتی است که ختنه نکردن از روی اهانت به دین نباشد چراکه اگر به خاطر اهانت به دین و بیمبالاتی به دین باشد از عدالت ساقط است. (الهدایه ج3ص124)
حضرت عمر (رض) شهادت خصی را قبول کردهاند. (الهدایه ج3ص124 - نصب الرایه ج4ص86)
ولد زنا: فاسق بودن والدین کسی موجب فاسق بودن شخص نیست همانند کسی که مسلمان باشد و والدینش کافر باشند. (الهدایه ج3ص124)
کارمندان دولت: زیرا کار کردن در دولت موجب فسق کسی نمیشود بلکه اگر کمکرسان ظلم سلطان باشند در این صورت شهادتش مقبول نیست و گفتهاند اگر کارمند دارای شرافت باشد و از روی حدس و گمان سخن نگوید شهادتش قبول است. (الهدایه ج3ص124)
مسئله 29 ◄ شهادت نابینا، برده و حد زدهشده به خاطر قذف مقبول نیست هرچند توبه کرده باشد باز نیز معتبر نیست.
دلیل:
زیرا ادای شهادت به تشخیص دادن بین طرفین دعوا و چیزی که بر آن شهادت میدهد بستگی دارد و آن با دیدن حاصل میشود و در شنیدن شبهه وجود دارد. (درر الحکام ج2ص378)
برده بر خود ولایت ندارد یعنی اختیار خود را ندارد پس بر دیگران بهطریقاولی نمیتواند چیزی واجب گرداند. (درر الحکام ج2ص378)
محدود فی القذف (حد زدهشده به خاطر قذف): الله ﷻ میفرماید: شهادت آنان را ابداً قبول نکنید. (سوره آیه 4)
مسئله 30 ◄ اگر کسی را درزمانی که کافر بوده است به خاطر قذف حد زده باشند و بعد مسلمان شود، شهادت وی مقبول است.
دلیل:
زیرا نوع شهادت در حالت کفر با نوع شهادت در حالت اسلام فرق دارد، پس نوع شهادت زمان کفرش با اسلام تمامشده است و با اسلام آوردن برای وی شهادتی دیگر حاصلشده است؛ زیرا در زمان کفر برعلیه مسلمان نمیتوانست شهادت دهد و با اسلام آوردن این حق را به دست آورده است. (الهدایه ج3ص123)
مسئله 31 ◄ شهادت کسی که به خاطر اموال دنیوی، دشمنی می¬ورزد، قبول نیست.
دلیل:
زیراکسی که به خاطر اموال دنیا دشمنی میورزد نمیتوان از دروغ وی در امان بود. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص148)
مسئله 32 ◄ شهادت شریک برای شریک در مورد امور و اموال مشترک درست نیست.
دلیل:
زیرا این شهادت نوعی شهادت برای خود است؛ زیرا بعضی از منفعت این دعوا به خود وی میرسد. (اللباب فی شرح الکتاب ج4ص61)
مسئله 33 ◄ شهادت مخنث که کارهای پست انجام میدهد مقبول نیست.
مخنث: کسی که خود را به زنان شبیه میکند.
منظور از کارهای پست «لواط» است. (العنایه ج7ص407)
دلیل:
«تخنیث» در افعال خود فاسق است و شهادتش به خاطر گناهی که انجام میدهد مردود است. رسولالله ﷺ فرمودهاند: لعنت خدا بر مردانی باد که خود را به زنان شبیه میکنند و بر زنانی باد که خود را به مردان شبیه میکنند. (البنایه ج9ص143)
زیرا وی فاسق است. (البنایه ج9ص144)
مسئله 34 ◄ شهادت زن نوحهخوان و زن آوازهخوان مقبول نیست.
دلیل:
زیرا آنان مرتکب عمل حرام میشوند و رسولالله ﷺ از دو صدای احمقانه نهی فرمودهاند: نوحهخوانی و آوازهخوانی. (الهدایه ج3ص122)
مسئله 35 ◄ شهادت دائم الشرب از روی لهو نیز مردود است؛ یعنی کسی که به خاطر سرخوش شدن، کار وی شرابخواری است.
دلیل:
زیرا مشروبخواری از گناهان کبیره است. (تبیین الحقائق ج4ص221)
مسئله 36 ◄ شهادت کسی که با پرندگان بازی میکند نیز مقبول نیست.
دلیل:
زیرا کسی که پرندهباز باشد: 1- عقلش از نقصان خالی نیست و غفلت بر وی غالب است و دیگر اینکه 2- بر بام خانه رفتن باعث دیدن حرام از قبیل دیدن زنان میشود و این کار حرام است. (البنایه ج9ص146)
مسئله 37 ◄ همچنین شهادت کسی که با طنبور بازی میکند (مینوازد) نیز قبول نیست.
دلیل:
زیرا طنبور از لهو میباشد و لهو حرام و باطل است و رسولالله ﷺ فرمودهاند: من «دد» (باطل و لهو) نیستم و «دد» نیز از من نیست. (تبیین الحقائق ج4ص221 - الادب المفرد ج1ص274)
مسئله 38 ◄ همچنین شهادت کسی که برای مردم آوازخوانی میکند نیز قبول نیست.
دلیل:
زیرا با این کار مردم را بر لهو و لعب جمع میکند. (تبیین الحقائق ج4ص222)
مسئله 39 ◄ شهادت کسی که مرتکب اعمالی میشود که موجب حد است نیز قبول نیست.
مسئله 40 ◄ شهادت کسی که به حمام عمومی لخت داخل میشود نیز معتبر نیست.
دلیل:
زیرا کشف عورت حرام است و رسولالله ﷺ فرمودهاند: لعنت خدا باد بر نگاهکننده به عورت دیگران و کسی که عورتش را نشان میدهد؛ و اهل شهادت بودن احترام است و کسی که موجب لعنت خدا شده باشد مستحق احترام نیست. (البنایه ج9ص148 - حدیث: شعب الایمان للبیهقی ج10ص214)
مسئله 41 ◄ شهادت رباخوار و وام خوار نیز مقبول نیست.
مسئله 42 ◄ شهادت کسی که با شطرنج و نرد قمار میکند نیز قبول نیست.
مسئله 43 ◄ و همچنین اگر به خاطر بازی با آنها نمازش فوت میشود نیز قبول نیست.
دلیل:
زیرا ارتکاب همه¬ی این اشیاء، گناه کبیره است. (البنایه ج9ص148)
مسئله 44 ◄ شهادت کسی که بر سر راه ادرار میکند نیز قبول نیست.
مسئله 45 ◄ همچنین شهادت کسی که بر سر راه غذا میخورد نیز قبول نیست.
دلیل:
رسولالله ﷺ: از کلام پیامبران پیشین که مردم به یاد دارند این است که اگر حیاء نداری هر آنچه خواهی کن. (فتح القدیر ج 7ص 414 - سنن ابی داود ج7ص175 )
زیرا کسی که این کارها را انجام میدهد از مروّت (انسانیت) تهی است و کسی که از این کارها حیاء نکند از دروغ گفتن نیز حیاء نخواهد کرد. (الهدایه ج3ص123)
مسئله 46 ◄ شهادت کسی که به سلف صالح (صحابه (رض) و تابعین (رض) و هرکسی که راه آنان را میرود) فحش و ناسزا میگوید نیز قبول نیست.
دلیل:
زیرا این فسق آشکار است. (فتح القدیر ج7ص415)
مسئله 47 ◄ جرح بدون بیان سبب قبول کرده نشود.
جرح: مجرد نسبت دادن امری که نه اثبات حق شرع کند و نه اثبات حق بندهای را مانند اینکه بگوید: «او فاسق است» و یا بگوید «او وام خوار (رباخوار) است» و یا بگوید «او را اجیر کرده است».
دلیل:
زیرا فسق مطلق بدون اینکه متعلق بهحق شرع یا حق بندهای نباشد تحت حکم قاضی داخل نشود یعنی قاضی نمیتواند برایش حکمی صادر کند و دیگر اینکه توبه هر آن ممکن است و امکان دارد از فسقش توبه کرده باشد. (تبیین الحقائق ج4ص227)
مسئله 48 ◄ اگر شهادت دهند که مدعی خود اقرار کرده است که شاهدان وی فاسق هستند، پس این شهادت مقبول است.
دلیل:
زیرا اقرار از مسائلی است که تحت حکم قاضی داخل است. (الهدایه ج3ص125)
مسئله 49 ◄ اگر بگوید که «آنان برده هستند» و یا بگوید «آنان خمرخوار هستند» و یا بگوید «آنان قاذف هستند (قاذف کسی که به شخص پاکدامن نسبت زنا میدهد)» و یا بگوید «شاهدان شرکای مدعی هستند» و یا بگوید «به آنان از اموال من پول داده است» و یا بگوید «من خودم به آنان فلان مقدار پول دادهام تا برعلیه من شهادت ندهد»، در این صورتها جرح معتبر میباشد.
دلیل:
زیرا در این صورتهای ذکرشده، احیاء حقالله است (وجوب حد) یا حق بنده (ضامن گرداندن در برابر بنده). (تبیین الحقائق ج4ص228)
مسئله 50 ◄ در شهادت دادن، بر یک شیء، شرط است که شهادت شاهد، با دعوی موافق باشد.
دلیل:
زیرا برای قبول شهادت دعوی شرط است و شرایط شهادت در آنچه موافق با دعوا بود، یافت شده است ولی در شهادتی که مخالف دعوا باشد، شرط شهادت یافت نشده است. (الهدایه ج3ص126)
یعنی وقتی شهادت موافق دعوی نباشد، شرط شهادت که دعوی باشد یافت نشده است.
مسئله 51 ◄ همچنین شرط است که گفتهی شاهدان هم در لفظ و هم در معنا یکی باشند (نزد امام اعظم (رض)).
پس اگر یکی از شاهدان بگوید مدعی «هزار» طلبکار است و شاهد دیگر بگوید «دو هزار»، این شهادت مردود است.
دلیل:
زیرا اختلاف لفظ باعث اختلاف داشتن معنی میشود و هیچگاه «هزار» را با لفظ «دو هزار» بیان کرده نشود؛ پس هر یک از شاهدان بر چیزی شهادت میدهند که دیگری بر آن شهادت نمیدهد، پس هرکدامیک شاهد هستند و عدد شهادت که دو نفر باشد حاصل نمیشود و شهادت مردود میگردد و مانند این است که هرکدام به جنسی مختلف شهادت داده باشند. (الهدایه ج3ص126)
مسئله 52 ◄ و اگر یکی از شاهدان بگوید مدعی «هزار» طلبکار است و شاهد دیگر بگوید «هزار و صد»، در این صورت اگر مدعی هزار و صد را ادعاء کرده باشد، اگر مقصود مدعی «مال» باشد، همان هزار ثابت میشود ولی اگر منظور وی «عقد» باشد، با این نوع شهادت، عقد ثابت نمیشود.
پس این نوع شهادت را اگر کسی که مال به وی میرسد ادعا کند، مثل «در آزادی بنده در برابر پول» و «در صلح از قصاص نفس» و همچنین «در رهن» نیز قبول است.
دلیل:
در مورد «هزار»، مقبول بودن شهادت برای این است که شاهدان در کلمهی «هزار» متفق هستند و اختلاف در مازاد آن است پس «هزار» ثابت میشود و مازاد بدون شاهد میماند.
و اینکه شهادت در مورد مدعی آزادی و صلح و رهن قبول کرده میشود؛ برای این است که ادعای مال دارد و مانند ادعای طلب است. (فتح باب العنایه ج5ص421)
و ثابت نشدن عقد برای این است که عقود با اختلاف ثمن مختلف میشوند یعنی خرید هزارتومانی با خرید هزار و پانصدتومانی متفاوت است. (العنایه ج7ص446)
مسئله 53 ◄ حکم اجاره در اول مدت آن بیع (عقد) است و بعد از اتمام عقد مال محسوب میشود.
یعنی در زمان اختلاف لفظ شاهدها، در اول مدت اجاره «شهادت» باطل است و بعد از اتمام وقت اجاره «شهادت» مقبول می¬باشد.
دلیل:
زیرا در اول مدت اختلاف در ثبوت اجاره است و در آخر مدت ادعای مالی است. (العنایه ج7ص449)
مسئله 54 ◄ اگر اختلاف بر سر مهریه باشد و هرکدام مبلغی را ادعا کنند، مبلغ کمتر ثابت میشود.
دلیل:
زیرا مالیت در نکاح تابع اصل عقد است و همینطور اصل نکاح برای حلال شدن بر یکدیگر است و در این دعوی اختلاف بر سر نکاح نیست بلکه اختلاف بر سر مهریه است پس ادعای مالی است و کمترینش ثابت میشود. (الهدایه ج3ص128)
مسئله 55 ◄ اگر شاهد بگوید: «مورث (میّت که مال به ارث، گذاشته است) فوت کرد و مال خود را برای مدعی، به ارث گذاشت» و یا بگوید: «مورث فوت کرد، درحالیکه این کالا ملک وی بود» و یا بگوید: «فوت کرد درحالیکه این کالا در دستش بود»، در این صورتها با شهادت شاهدان این کالا به مدعی میرسد.
دلیل:
زیرا مالکیت وارث بر اموال میت مالکیتی جدید است و باید نقل صورت گیرد و وقتی مالکیت میت ثابت شد ضرورتاً به وارث میرسد. (الهدایه ج3ص128)
مسئله 56 ◄ اگر شاهد بگوید: «این کالا متعلق به پدر فلانی بود و در دست این شخص (وارث) به امانت گذاشته بود یا به عاریت داده بود» بدون ذکر به ارث رسیدن، ارث بودن آن شیء ثابت میشود.
دلیل:
وقتی شخصی بعد دیگری صاحب اموال آن دیگری میشود و این شخص جانشین و قایم مقام وی میشود، اگر مالکیت این قایم مقام ثابت شد، دیگر احتیاجی نیست که برای شخص اصلی اثبات مالکیت شود. (فتح باب العنایه ج5ص423)
مسئله 57 ◄ شاهد شدن بر شهادت دادن کسی صحیح است بهغیراز شهادت بر حد و قود.
دلیل:
زیرا اصل این است که وقتی یک مسئله از کسی به کسی دیگر نقلقول شود تغییر میکند و نقصان یا زیادتی در آن به وجود میآید پس اصلاً نباید درست باشد ولی ازآنجاکه مردم به اینچنین شهادتی احتیاج دارند، در مورد حقوق بندگان مجاز شده است ولی حد و قصاص بر ساقط شدن این احکام به خاطر وجود شبهه بناشده است پس شهادت بر شهادت در این اشیاء مقبول نیست. (فتح باب العنایه ج5ص423)
مسئله 58 ◄ شرط قبول شهادت بر شهادت این است که حضور شاهد اصلی به خاطر فوت وی یا مریضی وی و یا مسافرت رفتن وی متعذر باشد.
دلیل:
زیرا جایز بودن این کار به خاطر نیاز مردم بوده است و با حضور شاهد اصلی نیازی به فرع نیست. (درر الحکام ج2ص389)
مسئله 59 ◄ و شرط است که برای هر یک از شاهدان اصلی، دو مرد یا یک مرد و دو زن، شاهد باشند.
دلیل:
حضرت علی (رض): شهادت دادن بر شهادت میت جایز نیست، مگر اینکه دو مرد، شهادت دهند. (فتح القدیر ج7ص464)
حضرت علی (رض): شهادت دو کس بر شهادت کسی دیگر مجاز است. (البنایه ج9ص186)
مسئله 60 ◄ متفاوت بودن و اشخاص دیگری بودنِ شاهدهای هر یک از شاهدان اصلی شرط نیست بلکه همان دو مرد که برای یکی از شاهدان شاهد شدند، میتوانند برای شاهد آن دیگر، شاهد اصلی نیز شاهد باشند.
دلیل:
زیرا این دو شاهد اول بر حقی از حقوق شهادت می¬دهند و شاهد شدن بر شهادت شاهد دیگری، حقی دیگر است. (الهدایه ج3ص129)
مسئله 61 ◄ کسی که برای شاهد بودن خودش دیگران را شاهد میگیرد، چنین عنوان کند: «گواه باشید بر شاهد بودن من بر فلان قضیه» و شاهد فرعی نزد حاکم چنین گوید: «من گواهی میدهم که فلانی مرا بر شاهد بودنش بر فلان قضیه شاهد گرفته است و گفته است که بر شاهد بودنم گواهی ده».
دلیل:
زیرا در این نوع شهادت باید شاهد بودن خودش و شاهد بودن اصل و شاهد گرفته شدن خودش را بیان کند تا شهادتش جایز شود. (الهدایه ج3ص129)
مسئله 62 ◄ فرع (شاهد بر شاهد) صلاحیت تعدیل (اثبات عدالت شاهد) شاهد اصلی را دارد.
مسئله 63 ◄ همچنین هرکدام از شاهدان، صلاحیت تعدیل شاهد دیگر را دارد.
دلیل:
زیرا این شهود از اهل تزکیه هستند. (الهدایه ج3ص130)
مسئله 64 ◄ اگر شاهد اصلی شهادتش را انکار کند گواهی و شهادت شاهد فرعی باطل میشود.
دلیل:
زیرا واگذاری شهادت شرط است و با اختلاف اصلوفرع، واگذاری ثابت نمیشود. (فتح باب العنایه ج5ص425)
مسئله 65 ◄ اگر کسی اقرار کند که گواهی و شهادت دروغ داده است، پس وی را مشهور کرده شود ولی تعزیر نشود.
مشهور کردن «تشهیر»: وی را در بازار و اجتماع مردم میگردانند و بین مردم اعلام میکنند که این شخص شهادت دروغ ادا کرده است.
تعزیر: تنبیه کردن بهوسیله چند ضربه شلاق یا حبس کردن وی.
دلیل:
زیرا در «تشهیر» حفظ حقوق مسلمین از تلف شدن است پس تشهیر شود و تعزیر حقالله ﷻ است و حقالله ﷻ با توبه نیز ساقط میشود؛ و این قول شریح (رض) (صحابی) میباشد و وی در زمان حضرت عمر (رض) و حضرت علی (رض) قاضی بوده است. (المبسوط للسرخسی ج16ص145)