نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 4
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 4

فصل فروش رهن توسط راهن

فصل: فروش رهن توسط راهن
مسئله 43◄ اگر راهن (گروگذار) رهن را بفروشد پس این بیع به اجازه‌ی مرتهن (گروگیر) بستگی دارد و اگر اجازه دهد پول رهن، رهن محسوب می‌شود.
مسئله 44◄ و اگر بدهی خود را بپردازد، نیز فروش آن جایز است.
دلیل:
زیرا در این رهن حق مرتهن، موجود است پس فقط با اجازه¬ی وی می¬تواند بفروشد و وقتی اجازه دهد، بیع جایز است و همچنین اگر بدهی را بپردازد نیز می‌تواند بفروشد و اگر با اجازه‌ی مرتهن فروخته باشد قیمت آن رهن است. (الهدایه ج4ص429)
مسئله 45◄ و اگر مرتهن اجازه ندهد و بیع را فسخ کند، در اصح روایات، فسخ نمی¬شود و مشتری باید تا فک رهن صبر کند و یا پیش قاضی برود تا بیع را فسخ کند.
دلیل:
زیرا حق فسخ برای حفظ حق خود است و برای این کار فسخ لازم نیست؛ زیرا تا گرفتن حق خود بیع را اجازه نمی¬دهد و مشتری نیز حق دارد مبیع را تحویل بگیرد، پس ازآنجاکه فروشنده قادر بر تحویل مبیع نمی‌باشد، مشتری برای احقاق حق خود حق دارد این معامله را توسط قاضی فسخ نماید. (الهدایه ج4ص430)
مسئله 46◄ اگر راهن رهن را هلاک کند، اگر سررسید بدهی رسیده باشد پس باید بدهی خود را بپردازد و اگر مدت‌دار باشد قیمت رهنش را به رهن بگذارد.
مسئله 47◄ اگر رهن را کسی غیر از مرتهن و راهن هلاک کند، پس مرتهن جانی را ضامن می‌گرداند و قیمت آن به‌عنوان رهن در دست مرتهن می‌ماند.
دلیل:
زیرا رهن حقی است که هلاک آن ضمان دارد یعنی باید تاوان آن داده شود پس با هلاک رهن، راهن باید قیمت آن را به‌جای رهن هلاک شده، به‌عنوان رهن بگذارد. (الهدایه ج4ص432)
مسئله 48◄ اگر مرتهن رهن را به راهن عاریت دهد و یا یکی از آن‌ها با اجازه‌ی دیگری به شخص دیگری عاریت دهد، در این صورت‌ها ضمان رهن ساقط می‌شود و هر یک از راهن و مرتهن حق‌دارند که عاریت را پس گرفته به رهن بودن بازگردانند.
دلیل:
زیرا برای هر یک از راهن و مرتهن در رهن حقی محترم ثابت است پس هرکدام از آن‌ها را حق برگشت دادن به حالت اولیه ثابت می‌باشد و در صورت هلاک ازآنجاکه عاریت ضمان ندارد پس چیزی از بدهی راهن کم نمی‌شود. (درر الحکام 2ص257)
مسئله 49◄ اگر در صورت عاریت دادن با اجازه و رضایت راهن و مرتهن، راهن قبل از پس گرفتن آن بمیرد پس از بین طلبکاران راهن، این مرتهن برای گرفتن آن رهن، اولویت دارد.
دلیل:
زیرا عاریت دادن عقدی لازم‌الاجرا نیست و هرگاه خواست می‌تواند به حالت اولش یعنی رهن برگرداند و رهن در مقابل طلب مرتهن گذاشته‌شده است. (درر الحکام 2ص257)
مسئله 50◄ اگر به مرتهن اجازه¬ی استفاده از رهن داده شود پس در صورت هلاک رهن قبل یا بعد از استفاده ضامن آن می¬شود ولی اگر در حین عمل هلاک شود بر وی ضمان نیست.
دلیل:
زیرا قبل و بعد از استفاده رهن به رهن بودن خود پابرجاست و حکم رهن نیز در صورت هلاک، ساقط شدن دین به مقدار رهن هلاک شده از عهده¬ی راهن می¬باشد ولی در حالت عمل رهن محسوب نمی¬شود بلکه عاریت است و هلاک عاریت بدون تعدّی ضمان ندارد. (بدائع الصنائع ج6ص156)
مسئله 51◄ اگر چیزی را برای رهن گذاشتن عاریت بگیرد، صحیح است.
دلیل:
زیرا مالک در حق اموال خود مختار است و وی راضی شده است تا ملکش در مقابل بدهی دیگری به گرو و رهن گذاشته شود. (درر الحکام ج2ص258)
مسئله 52◄ در این صورت اگر مالک به رهن مطلق اجازه داده باشد، وی می‌تواند به هر کس و در مقابل هر چیز به رهن بگذارد.
دلیل:
زیرا مالک با مطلق گذاشتن و شرط نکردن امری، به وی اجازه داده است و وی را مختار قرار داده است. (درر الحکام ج2ص258) مطلق گذاشتن یعنی که کجا و برای چه و بر چه کسی رهن بودن را شرط نکرده است و فقط قبول کرده است که اموال وی، به رهن گذاشته شود.
مسئله 53◄ و اگر مقیّد باشد یعنی نوعی از انواع رهن را یا شخصی از اشخاص را برای رهن گذاشتن، مشخص کرده باشد، پس عاریت گیرنده، باید بر اساس قید توافق شده عمل کند و اگر خلاف قید عمل کرده باشد و هلاک شود قیمتش را ضامن می‌گردد.
دلیل:
زیرا عاریت گیرنده با مخالفت نمودن در شرط ذکرشده در وقت عاریت، غاصب محسوب می¬شود؛ زیرا وی وقتی خلاف توافق عمل کند بدین معنی است که بدون اجازه در آن شیء تصرف کرده است پس ضامن آن می‌گردد. (البنایه ج13ص30)
مسئله 54◄ اگر عاریت گیرنده طبق شرط ذکرشده در وقت عاریت عمل کند و این عاریت هلاک شود، به‌اندازه¬ی بدهی راهن که توسط این عاریت کم شده است، ضامن می‌گردد.
دلیل:
زیرا عاریت گیرنده با هلاک عاریت، به مقدار قیمت آن از بدهی خود را اداء نموده است پس آن مقدار را ضامن می‌گردد. (الهدایه ج4ص433)
مسئله 55◄ اگر معیر (عاریت دهنده) بدهی راهن (مستعیر) را بپردازد در این صورت وی می‌تواند مال خود را که به رهن گذاشته بود پس بگیرد و مرتهن حق ندارد رهن را نگه دارد و باید فکّ رهن کند و بعدازاین کار معیر آنچه که به طلبکار راهن پرداخته است را از راهن بگیرد.
دلیل:
زیرا معیر در این کار تبرّع نکرده است یعنی قصد بخشش از طرف کسی را نداشته است بلکه برای خلاص کردن ملک خود آن را پرداخته است پس مرتهن باید ملک آن شخص را تحویل دهد و همچنین راهن نیز بدهی پرداخت‌شده را به معیر بدهد. (البنایه ج13ص32)
مسئله 56◄ اگر رهن عاریتی در دست راهن قبل از رهن گذاشتن و یا بعد از فک رهن هلاک شود، راهن ضامن چیزی نیست.
دلیل:
زیرا با این نوع هلاک چیزی از بدهی اداء نشده است و ضامن شدن در صورتی است که مقداری از بدهی را اداء کند. (الهدایه ج4ص434)
مسئله 57◄ جنایت راهن بر رهن مضمون است؛ یعنی اگر راهن (گروگذار) نقصانی و عیبی به رهن برساند باید آنچه نقص رسانده است را جبران نماید.
دلیل:
زیرا راهن در حق رهن همانند شخص اجنبی محسوب می¬شود؛ زیرا در این رهن، حق شخص دیگری نیز ثابت است. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص72)
یعنی در این رهن حق مرتهن وجود دارد پس بااینکه رهن متعلق به راهن است ولی ازآنجاکه مرتهن نیز در این رهن حقی دارد پس راهن ضامن می‌شود.
مسئله 58◄ اگر مرتهن (گروگیر) به رهن نقصانی برساند، پس به‌اندازه‌ی نقص از طلبش کم کرده می‌شود.
دلیل:
زیرا در صورت رسیدن نقصان بدون فعل مرتهن، به همان اندازه از طلبش کم کرده می‌شود پس در صورت نقصان رساندن توسط خودش به‌طریق‌اولی باید کم کرده شود. (الاختیار لتعلیل المختار ج2ص72)
مسئله 59◄ ضرر زدن رهن به راهن یا به مرتهن و یا به اموال آن‌ها هدر است؛ یعنی اگر رهن مثلاً گاو باشد و راهن و یا مرتهن را لگد کند و یا به اموالشان ضرر بزند، هیچ‌کس ضامن آن نیست.
دلیل:
در مورد راهن به این خاطر است که رهن ملک راهن است پس مال خودش به خودش ضرر زده است پس ضمان ندارد و در مورد مرتهن به این خاطر است که رهن اگر به‌اندازه‌ی بدهی باشد مرتهن نیز از طرفی مالک رهن محسوب می‌شود و جنایت مملوک بر مالکش هدر است. (المبسوط للسرخسی ج21ص178و 179)
مسئله 60◄ نماء رهن نیز رهن است ولی اگر هلاک شود چیزی از بدهی کم نمی‌کند مثلاً اگر رهن گاو باشد و در دست مرتهن بزاید پس گوساله‌اش نیز رهن است ولی اگر گوساله بمیرد چیزی از بدهی راهن به خاطر آن کم نمی‌شود.
دلیل:
زیرا این زیادت، تابع رهن است و رهن حقی است لازم پس زیادت را نیز شامل می¬شود ولی ازآنجاکه از اول در عقد رهن وجود نداشته است و مقصود در وقت رهن نبوده است، با هلاک آن چیزی از بدهی کم نمی‌شود. (درر الحکام ج2ص261)
مسئله 61◄ اگر رهن اصلی بمیرد و گوساله‌اش باقی بماند، پس نماء (در اینجا گوساله) را با پرداخت قسط مربوط به نماء (گوساله) فک رهن نماید.
 صورت‌مسئله این‌گونه است که بدهی را بین قیمت اصل در روزی که به رهن گذاشته‌شده بود و قیمت نماء را در وقت فک رهن تقسیم کرده شود و سهم اصل هلاک شده را از بدهی کم کرده شود، پس اگر با اصل بدهی تمام شد، برای فک رهن نماء چیزی پرداخت نکند و اگر چیزی باقی بماند آن را پرداخت کرده و فک رهن نماید.
و طریقه¬ی تقسیم بدهی بر اصل و نماء بدین‌صورت است که مثلاً بدهی ده تومان باشد و قیمت رهن اصلی نیز در وقت رهن گذاشتن ده تومان باشد و قیمت نماء در روز فک رهن، پنج تومان باشد پس نسبت قیمت اصل‌وفرع دوبه‌یک است پس دوسوم بدهی به خاطر هلاک اصل کسر می¬شود و نماء را بعد از پرداخت بدهی، فک رهن نماید.
دلیل:
زیرا رهن اصلی با قبض مورد ضمان قرارگرفته است و زیادت نیز در وقت فک رهن مقصود است؛ زیرا راهن سعی در گرفتن آن دارد پس قیمت روز فک رهن معتبر می‌شود و تبع و زیادت نیز به‌اندازه‌ی خودش در مقابل بدهی قیمتی ثابت است پس بر این دو تقسیم کرده شود. (درر الحکام ج2ص261)
فک رهن: آزاد کردن رهن از بند رهن بودن.
مسئله 62◄ تبدیل رهن و رهن گذاشتن چیزی دیگر به‌جای رهن اول صحیح است.
دلیل:
زیرا هر دو طرف قرارداد بر رهن گذاشتن یکی از این اشیاء راضی شده‌اند پس وقتی‌که رهن اول را به راهن تحویل دهد و رهن دوم را بگیرد، به‌عنوان رهن محسوب می‌شود و رهن دوم قبل از تحویل رهن اول به‌جای رهن نیست بلکه به‌عنوان امانت در دست مرتهن است. (تکملة البحر الرائق للطوری ج8ص326)
مسئله 63◄ افزودن به رهن نیز جایز است؛ مثلاً چیزی را به قیمت هزار تومان به رهن می¬گذارد و بعد بر آن شیء دیگری را نیز اضافه نموده و همراه رهن قبلی می¬گذارد.
دلیل:
زیرا زیادت در رهن باعث مشترک شدن بدهی بین رهن قبلی و رهن فعلی می‌گردد و آن جایز است. (الهدایه ج4ص440)
مسئله 64◄ تبدیل و یا افزودن به بدهی جایز نیست.
دلیل:
زیرا اضافه کردن به دین باعث مشترک شدن رهن بین بدهی قبلی و فعلی می‌گردد و این کار در مذهب ما صحیح نیست. (الهدایه ج4ص440)
مسئله 65◄ اگر مرتهن، راهن را از بدهی مبرّا کند و بعد رهن هلاک شود، هیچ ضمانی بر عهده¬ی مرتهن ندارد؛ مثلاً مرتهن بگوید: «تو را از پرداخت بدهی معاف کردم و نمی¬خواهد بپردازی» که در صورت هلاک شدن رهن بعدازاین کار، ضمانی بر مرتهن نیست.
دلیل:
زیرا ضامن شدن در رهن به خاطر بدهی بوده است پس وقتی دین از بین رفت پس ضمان آن نیز از بین می‌رود. (بدائع الصنائع ج6ص155)
مسئله 66◄ اگر رهن بعد از قبض طلب هلاک شود، پس برای هلاک رهن ضامن است؛ یعنی به‌اندازه‌ی رهن از بدهی کم کرده شود و باید به همان اندازه که قبض نموده است را پس دهد.
دلیل:
زیرا مرتهن با هلاک رهن طلب خود را گرفته است پس باید آنچه را که راهن برای بدهی داده است پس دهد؛ زیرا برای یک بدهی، دومرتبه گرفتن درست نیست. (الهدایه ج4ص441)
مسئله 67◄ همچنین است حکم هلاک رهن بعد از صلح از بدهی.
دلیل:
زیرا صلح بر بدهی، نوعی استیفای حق می¬باشد و طلب خود را به‌وسیله‌ی هلاک رهن گرفته است، پس صلح باطل می¬شود و بدهی به مقدار و ارزش رهن از عهده‌ی راهن ساقط می‌شود. (حاشیه الشلبی علی تبیین الحقائق ج6ص96)
مسئله 68◄ همچنین است حکم هلاک رهن بعد از حواله‌ی بدهی به کسی دیگر و با هلاک رهن حواله باطل می‌شود.
دلیل:
زیرا حواله همانند پرداخت بدهی است و اگر بعد از پرداخت بدهی رهن هلاک شود، آنچه را که گرفته است پس دهد و رهن در مقابل بدهی هلاک شده است و حواله به خاطر بدهی بوده است و با از بین رفتن بدهی، حواله نیز باطل می‌شود. (الهدایه ج4ص441)
مسئله 69◄ اگر توافق کنند که دیگر دینی بین آن‌ها نیست و بعد رهن هلاک شود، پس رهن در مقابل بدهی هلاک شده است.
دلیل:
زیرا رهن هنوز در قبض مرتهن می‌باشد و قبض رهن قبض ضمان است پس با هلاک رهن بدهی اداء شده است. (المبسوط للسرخسی ج21ص90)