نام : کتاب اسلام المسلم باسلام محمد خاتم الانبیاء - جلد 1
نویسنده : دکتر عبدالصدیق آخوند کشمیری
شناسه : 1

قدر خیر و شر از الله ﷻ است

قدر خیر و شر از الله ﷻ است.
مسئله 38◄ هر چیزی از اشیاء و افعال، چه خیر و چه شر، همه از مقدّرات الهی است و آنها را الله ﷻ خلق می کند و به اراده و مشیّت اوست و همه و همه در لوح محفوظ قبلاً نوشته شده است.
بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يُحَدِّثُنَا عَلَى بَابِ الْحُجُرَاتِ إِذْ أَقْبَلَ أَبُو بَكْرٍ وَعُمَرُ وَمَعَهُمَا فِئَامٌ مِنَ النَّاسِ، يُجَاوِبُ بَعْضُهُمْ بَعْضًا، وَيَرُدُّ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ، فَلَمَّا رَأَوْا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ سَكَتُوا، فَقَالَ: «مَا كَلَامٌ سَمِعْتُهُ آنِفًا، جَاوَبَ بَعْضُكُمْ بَعْضًا، وَيَرُدُّ بَعْضُكُمْ عَلَى بَعْضٍ؟» فَقَالَ رَجُلٌ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، زَعَمَ أَبُو بَكْرٍ أَنَّ الْحَسَنَاتِ مِنَ اللَّهِ وَالسَّيِّئَاتِ مِنَ الْعِبَادِ، وَقَالَ عُمَرُ: السَّيِّئَاتُ وَالْحَسَنَاتُ مِنَ اللَّهِ، فَتَابَعَ هَذَا قَوْمٌ، وتَابَعَ هَذَا قَوْمٌ، فَأَجَابَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا، وَرَدَّ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ، فَالْتَفَتَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ، فَقَالَ: «كَيْفَ قُلْتُ؟» فَقَالَ قَوْلَهُ الْأَوَّلَ، وَالْتَفَتَ إِلَى عُمَرَ، فَقَالَ قَوْلَهُ الْأَوَّلَ، فَقَالَ: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَأَقْضِيَنَّ بَيْنَكُمَا بِقَضَاءِ إِسْرَافِيلَ بَيْنَ جِبْرِيلَ وَمِيكَائِيلَ» فَتَعَاظَمَ ذَلِكَ فِي أَنْفُسِ النَّاسِ، وَقَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ، وَقَدْ تَكَلَّمَ فِي هَذَا جِبْرِيلُ؟ فَقَالَ: «إِي وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَهُمَا أَوَّلُ خَلْقِ اللَّهِ تَكَلَّمَ فِيهِ، فَقَالَ مِيكَائِيلُ بِقَوْلِ أَبِي بَكْرٍ، وَقَالَ جِبْرِيلُ بِقَوْلِ عُمَرَ، فَقَالَ جِبْرِيلُ لِمِيكَائِيلُ: إِنَّا مَتَى نَخْتَلِفُ أَهْلَ السَّمَاءِ يَخْتَلِفُ أَهْلُ الْأَرْضِ، فَلْنَتَحَاكَمْ إِلَى إِسْرَافِيلَ، فَتَحَاكَمَا إِلَيْهِ، فَقَضَى بَيْنَهُمَا بِحَقِيقَةِ الْقَدَرِ، خَيْرِهِ وَشَرِّهِ، حُلْوِهِ وَمُرِّهِ، كُلُّهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَإِنِّي قَاضٍ بَيْنَكُمَا» ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى أَبِي بَكْرٍ، فَقَالَ: «يَا أَبَا بَكْرٍ، إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ أَرَادَ أَنْ لَا يُعْصَى لَمْ يَخْلُقْ إِبْلِيسَ» ، فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: صَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ. (القضاء و القدر للبیهقی ج1ص84 و مجمع الزوائد ج7ص192)
روایت شده: روزی حضرت ابوبکر (رض) و حضرت عمر (رض) در باره ی قدر با هم بحث کردند. حضرت ابوبکر (رض) می گفتند که خوبی از الله ﷻ و بدی از خودمان است و حضرت عمر (رض) می گفتند که همه از الله ﷻ است. پس نزد حضرت رسول ﷺ رفتند. حضرت رسول ﷺ فرمودند که اول کسانی که در باره ی قدر صحبت کردند جبرئیل و میکائیل بودند. پس جبرئیل مثل گفته ی تو می گفت ای عمر و میکائیل مثل گفته ی تو ای ابوبکر، پس برای حکم بین خود پیش اسرافیل رفتند؛ پس حکم کرد که خیر و شر همه از الله ﷻ است. پس رسول الله ﷺ گفتند که این، حکم من بین شما است و (برای توجیه آن حکم) گفتند: ای ابابکر، اگر الله ﷻ می خواست که کسی گناه نکند، شیطان را خلق نمی کرد.
عَنْ عَلِيٍّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: «لَا يُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى يَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ، بَعَثَنِي بِالْحَقِّ، وَبِالْبَعْثِ بَعْدَ الْمَوْتِ، وَحَتَّى يُؤْمِنَ بِالْقَدَرِ (سنن ابن ماجه ج1ص32 - مسند طیالسی ج1ص103 – مسند امام احمد ج2ص152)
از حضرت علی (رض) روایت است که گفتند: رسول الله ﷺ فرمودند: مؤمن نیست کسی تا اینکه به چهار چیز ایمان نیاورد: 1) شهادت اینکه اللّهی نیست جز الله یگانه. 2) و اینکه من رسول الله هستم. 3) و به مردن و زنده شدن پس از آن. 4) و ایمان به قدر. 
مسئله 39◄ وظیفه ی ما این است که به قدر ایمان آوریم و بگوییم که همه چیز به تقدیر الهی است و از آن بحث نکنیم.
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: " خَرَجَ عَلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَنَحْنُ نَتَنَازَعُ فِي الْقَدَرِ، فَغَضِبَ حَتَّى احْمَرَّ وَجْهُهُ، حَتَّى كَأَنَّمَا فُقِئَ فِي وَجْنَتَيْهِ حَبُّ الرُّمَّانِ، ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَيْنَا، فَقَالَ: «أَبِهَذَا أُمِرْتُمْ، أَمْ بِهَذَا أُرْسِلْتُ إِلَيْكُمْ؟ إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ حِينَ تَنَازَعُوا فِي هَذَا الْأَمْرِ، عَزَمْتُ عَلَيْكُمْ أَلَّا تَنَازَعُوا فِيهِ» (مسند البزار ج17ص32 - مسند ابی یعلی ج 10ص433 - سنن الترمذی ج4ص443)
حضرت ابی هریره (رض) گفتند: روزی ما در باره ی قدر با هم منازعه می کردیم پس پیامبر ﷺ غضبناک شدند طوری که صورتش از عصبانیت سرخ شد؛ گویا که بر پیشانی آن حضرت ﷺ دانه ای اَنار فشرده شده است. سپس آن حضرت ﷺ گفتند: آیا شما برای این کار امر کرده شده اید یا اینکه من برای این کار بسوی شما فرستاده شده ام؛ همانا هلاک شدند کسانی که قبل از شما بودند؛ وقتی که در این امر مجادله کردند. سوگند می خورم بر شما سوگند می خورم بر شما سوگند می خورم بر شما که در این امر منازعه نکنید.