کیفیت اجازه گرفتن از دختر برای جاری ساختن نکاح:
مسئله 57◄ اگر دختر هنگام شنیدن خبر نکاحش و هنگام اجازه خواستن برای نکاح سکوت اختیار کند، این معنی را می دهد که وی به آن نکاح راضی است به شرطی که نام زوج گفته شود و گفتن مبلغ مهر شرط نیست.
مسئله 58◄ همچنین اگر بخندد نیز معنی رضایت را می دهد.
مسئله 59◄ و گریه کردن بدون صدا نیز علامت رضا است.
مسئله 60◄ اگر با صدا گریه کند، علامت نارضایتی و عدم اجازه ی وی به آن نکاح می باشد.
رسول الله ﷺ: زنانی که شوهر خود را از دست داده اند، از ولی خود بر نفسشان احق هستند و در نکاح بکر باید از خود بکر اجازه گرفته شود و سکوت وی اجازه ی وی می باشد. (موطا مالک ج1ص569 - مسند الشافعی ج1ص172 - مسند الحمیدی ج1ص452 – مسند امام احمد ج3ص377 - مسند ابی حنیفه ج1ص236 - سنن الترمذی ج3ص408 - سنن ابی داود ج2ص232 - صحیح مسلم ج2ص1037 - سنن الدارمی ج3ص1398).
مسئله 61◄ اگر ولی دور (خویش دور) برای نکاح اجازه بخواهد، دختر باید با گفتار رضایت خود را اعلام کند.
مسئله 62◄ اگر از «ثیِّب» اجازه ی نکاح خواسته شود، وی باید به زبان خود اعلام رضایت کند.
ثیب: زن شوهر دیده را گویند.
دلیل:
رسول الله ﷺ: برای ولی ثیب در حق نکاح امری ثابت نیست. (مصنف عبدالرزاق ج6ص145 – مسند امام احمد ج5ص206 - صحیح ابن حبان ج9ص399 - سنن ابی داودج2ص233).
رسول الله ﷺ: ثیب خودش امرش را بیان کند. (سنن ابن ماجه ج1ص602 - مسند ابن ابی شیبه ج2ص278 - مسند احمد ج29 ص260).
مسئله 63◄ اگر پرده ی بکارت دختری به وسیله ی زنا پاره شود و یا به وسیله ی چیزی غیر از جماع، حکم دختر «بکر» را دارد.
مسئله 64◄ اگر بین دختر و پسری بر سر اینکه آیا دختر نکاح را قبول کرده است یا که خیر اختلاف پیش بیاید، در این صورت اگر دختر بگوید من نکاح را رد کردم و پسر بگوید سکوت کردی، قول دختر پذیرفته می شود و اگر پسر بر سکوت دختر شاهد بیاورد، شهادت قبول کرده می شود و نکاح ثابت می شود.
دلیل:
زیرا پسر ادّعای لزوم عقد و مالک شدن بضع را دارد و دختر آن را دفع می کند، پس دختر منکر حکم است و قول وی قبول کرده می شود. (الهدایه مع شرحه البنایة ج5ص89 - البحر الرائق ج3ص125).
مسئله 65◄ اگر پسر شاهد نیاورد، به دختر قسم داده نمی شود.
مسئله 66◄ ولی می تواند دختر نابالغ خود را به نکاح کسی در بیاورد، گرچه آن دخترِ نابالغ، «ثیب» باشد.
مسئله 67◄ اگر دختر نابالغ را پدر وی و یا پدربزرگ وی به نکاح کسی در بیاورد، آن نکاح لازم می شود و دختر هنگام بلاغت حق فسخ آن نکاح را ندارد.
اگر کسی غیر از پدر و پدربزرگ کودک را به نکاح کسی در آورده باشد، آن دختر یا پسر هنگام بلوغ و یا هنگام شنیدن نکاح بعد از بلوغ، حق فسخ آن نکاح را دارند.
دلیل:
زیرا خویشاوندی برادر ناقص است و این نقصان باعث کمتر بودن شفقت در حق صغیره خواهد بود و با اجازه ی فسخ هنگام بلوغ، امکان جبران این نقص وجود دارد. همچنین است در مورد دیگر خویشاوندان. (الهدایه ج1ص193 - الجوهره النیره ج2ص9 - البحر الرائق ج3ص128).
مسئله 68◄ اگر دختر بکر در آن وقت سکوت اختیار کند، معنی رضایت به آن ناکح را می دهد.
مسئله 69◄ و اختیار دختر تا آخر مجلس ادامه ندارد و باید در حال اختیار کند، گرچه دختر نداند که اختیارش تا آخر مجلس نیست.
دلیل:
زیرا سرزمین اسلام سرزمین علم است و جاهلیتِ دختر عذر نیست؛ زیرا وی می توانست علم بیاموزد. (الهدایه مع شرحه البنایه ج5ص97).
مسئله 70◄ اختیار ثیب و پسر، بدون رضایت صریح و یا دلالت بر رضایت باطل نمی شود.
مسئله 71◄ همچنین با بلند شدن و رفتن از مجلس نیز اختیار آن ها باطل نمی شود.